زبان در حصار
گمشده در آفریقا نوشته حمیدرضا نجفی، داستانی از مجموعه باغهای شنی است که در سال 1384 که عنوان بهترین مجموعه داستان را در مراسم ششمین جایزه گلشیری به خود اختصاص داده است.
داستان با زاویه دید اولشخص روایت میشود. راوی داستان وکیل بند یک زندان است که در پایان داستان نام او بر برگه احضاریه دادگاه خانواده آشکار میشود. نویسنده داستان از طریق راوی (وکیل بند) به ترسیم فضای یک زندان واحوال زندانیان آن میپردازد. شهر کوچکی که دور از تیررس نگاه عموم است و ساکنانی خاص دارد. نویسنده بهطور خاص، به جرم هیچیک از زندانیان نمیپردازد، به درونیات آنها اشارهای نمیکند و فقط فضای کلی حاکم بر آن مکان را به تصویر میکشد.
اما مهمترین مسئله در این داستان، مسئله زبان است. پرداختن به زبان و توجه به نقش و کارکرد آن در داستان از موضوعات مهم و قابل تأمل در نقد و بررسی داستان است.در ایران، پیش از جمالزاده کسی بهصورت نظاممند به کاربرد کارکرد زبان با تیپهای شخصیتی در قالب و فضای داستانی، اقدام نکرده است.
توجه به تفاوتهای زبانی افراد مختلف با درنظر گرفتن طبقات اجتماعی، سن، جنسیت، شغل، مذهب و…و واقعگرایی در زبان شخصیتهای داستان نکتهای قابل اهمیت است و در شکلگیری درست فضای داستان و واقعگرایی داستان، نقش عمده و بسزایی دارد. بسیاری از واقعیتهای زندگی افراد، ارزشها و اعتقادات و اندیشههای آنان را میتوان در قالب کلماتی که به کار میبرند و یا تشبیهات و امثال و کلمات قصار بهکاررفته در زبان آنها جستجو کرد.
ازاینرو یک داستان واقعگرا و خوب، آیینهای است که میتوان بسیاری از واقعیات جامعه را در آن دید. کاستیها، آرمانها و آرزوها، شیوه برتریجویی اشخاص، ارزشها و ضد ارزشها، میزان آگاهی و پایبندی مردم به قوانین، دیدگاههای سیاسی، میزان بهرهمندی مردم از امکانات اقتصادی و رفاهی، آدابورسوم اجتماعی، سیر و تحول اندیشه، دین مذهب و مواردی ازایندست همه تااندازهای در داستان واقعگرا خود را نشان میدهد.
در این داستان نویسنده به دو سطح از زبان توجه دارد؛ زبان گفتاری و زبان نوشتاری.
البته زبان گفتاری در این داستان سهم عمده و بیشتری از توجه و پرداخت نویسنده را به خود اختصاص میدهد. وکیل بند یا همان راوی داستان که یک راننده اسکانیا است و در کل داستان شاهد روابط او با دیگران و رتقوفتق اموربند هستیم. در این میان فضای حاکم برداستان و مشکلات زندانیان در زندان از رهگذر سخنانی که میان راوی داستان با دیگر شخصیتها ردوبدل میشود، نمود مییابد. کل این ارتباط از طریق زبانی صورت میگیرد که زبانی خاص آن مکان است.
زبانی که در تقسیمبندی زبانی زیرشاخه زبان عامیانه است و به آن زبان آرگو میگویند. آرگو واژهای فرانسوی است به معنی زبانی با ویژگیهای خاص برای گروههای اجتماعی خاص. این زبان در محفلهای خاص و به دست افراد خاص ساخته میشود. واژگان زبان آرگو به این دلیل ساخته میشود که افراد خارج از گروه، قادر به درک آنها نباشند؛ به همین دلیل زبان آرگو را زبان قانونگریزان (زندانیان و خلافکاران ) و هنجارشکنان دانستهاند چنانکه برخی از جوانان نیز چنین واژهها یا اصطلاحاتی را میسازند.
در زبان آرگو معمولاً برای مفاهیمی واژه جدید ابداع میشود که بر زبان آوردن یا مفهوم اصلی مخالف ادب یا عرف باشد؛ به همین دلیل ویکتور هوگو، زبان مخفی را به رختکنی تشبیه کرده است که زبان هرگاه بخواهد کار بدی انجام دهد در آنجا لباس مبدل میپوشد. راوی این داستان در میان جماعتی و در مکانی است که ملقمه ای از فرهنگهای مختلفاند که به یک زبان مشترک باهم سخن میگویند و ارتباط برقرار میکنند واو یا هر کس دیگری که وارد این فضا شود برای برقراری ارتباط با دیگران ناگزیر از استفاده از آن زبان است.
زبانی که خواننده این داستان در ابتدا با آن مواجه میشود برای اوغریبه است و بهسختی سطور اولیه را درک میکند. ویژگی این زبان استفاده از کلمات و اصطلاحات خاص و متعلق به آن فضا است تا از این رهگذر امکان برقراری ارتباط با دیگران فراهم شود. در این داستان میبینیم که حتی اسم افراد، اسمهای معمولی و رایج نیستند و افراد با اسمهای مستعاری چون دولت، کلید، پست، جارچی وسلی جمیله نامیده میشوند و این اسامی نمودار نقش و جایگاه و شخصیت آن افراد در آن مکان خاص است.
همچنین با اصلاحاتی روبهرو میشویم که خاص آن فضا و مکان است؛ اصطلاحاتی چون حکومت شام، جدید، ورقه زن طلاق بچهگدا خونه. بار اصلی فضاسازی و شخصیتپردازی در این داستان، بر دوش استفاده درست و واقعگرایانه از زبان شخصیتهای داستان است و نویسنده با هوشمندی از این کارکرد زبانی سود جسته است. نویسنده با سود جستن از زبان و توجه به کارکرد آن در داستان موفق به خلق و نمایش فضای کلی حاکم بر داستان و شخصیتپردازی واقعگرایانه و باورپذیر شده است.
اما سطح نوشتاری زبان نیز از نظر نویسنده در این داستان دور نمانده و نویسنده آن را بهصورت منتشر در کل داستان مد نظر قرار داده است. راوی داستان گمشده در آفریقا یک فرد بیسواد است که در حال آموختن سواد است و در کل داستان دغدغه و نگرانی امتحان فردا دارد و نگرانی او تعداد دندانههای سین وشین است و ازقضا همسر او نامش سوسن است، کلمهای که دو سین دارد.
علت و انگیزه راوی برای آموختن سواد، دست یافتن به امکان نوشتن نامه برای همسر است که به علت سلطه بیاعتمادی میان زندانیان و یا غیرت او به همسرش وعدم امکان برقراری ارتباط مطلوب و بیان همه حرفهایی که در دل دارد، نمیتواند نوشتن نامه را به فرد دیگری حتی مطمئنترین دوستان خود بسپارد. اما درنهایت و در پایان داستان این امید به ناامیدی بدل میشود و بهجای نوشتن نامه برای همسرش مجبور به خواندن احضاریه دادگاه خانواده و خواندن نام خود و همسرش میشود.
راوی که در کل داستان گمشده در آفریقا بدون نام حضور دارد در پایان داستان نامش بر برگه احضاریه بهطور کامل درج میشود و با جدایی و طلاق هویت مییابد. گویی او نیز همچون عنوان آن فیلم سانسور شده و بیسر وتهی که در زندان برای زندانیان پخش میشود، گمشدهای در مکانی دورافتاده است که بخشهایی از زندگی او نیز غایب و ناپدیدند.
نویسنده در کتاب گمشده در آفریقا این داستان به قشری از جامعه میپردازد که اغلب مورد توجه نیستند و بهنوعی فراموش شدهاند. در این داستان نویسنده در میان و لابهلای گفتگوهایی که میان زندانیان و شخصیتهای داستان شکل میگیرد به مشکلات رایج و معمول در آن مکان و فضا میپردازد.
مشکلات و معضلاتی همچون کم بودن جا برای زندانیان که گاه از سر بیمکانی در فصول سرد سال با ارتکاب جرم به زندان پناه میبرند، وضعیت بد بهداشت زندان، قمار و نزول در زندان، مشکلات جسنی در زندان، وضعیت بد روحی و روانی افرادی که پس ازمطلع شدن از طلاق دست به خودکشی میزنند و نیز فضای بیاعتمادی حاکم میان زندانیان که نویسنده با انتخاب هوشمندانه و درست راوی و از زبان او و در خلال گفتگوهای او با دیگران و با بهرهگیری درست از زبان بهعنوان عنصری مهم و نقشمند در داستان، بهگونهای به این امور اشاره میکند که برای خواننده باورپذیر و ملموس میگردد.
نویسنده مطلب: مرضیه نادری، دانشآموختۀ رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی – مدرس در دانشگاههای علوم اقتصادی و خوارزمی |
بیشتر بخوانید:
مشاهدۀ همه مطالب مرضیه نادری