روایت عاشقانه خسرو و شیرین چنانکه میدانیم یکی از گنجینههای ادب فارسی و یکی از پنج گنج به جای مانده از نظامی است. خسرو و شیرین از مشهورترین عشاق و منظومههای عاشقانه فارسی به شمار آید. پیش از نظامی داستان خسرو و شیرین در کتابهای تاریخی روایت شده است. این داستان عاشقانه در بخش تاریخی شاهنامه نیز روایت شده اما نه آنچنان که نظامی آن را روایت کرده است. در این جستار برآنیم تا هر دو روایت را به اختصار آورده و نکاتب پیرامون تمایز آنها بازگو کنیم.
روایت نظامی از این عاشقانه این گونه آغاز میشود که شاپور ندیم خسرو پرویز که نقاشی ماهر و چیره دست است، از دختری به نام شیرین برای خسرو میگوید و خسرو نادیده و ناخواسته به دام عشق شیرین گرفتار میشود. شیرین در روایت نظامی شاهزادهای ارمنی است. شاپور مأمور میشود تا شیرین را یافته و اورا نزد خسرو بیاورد.
شاپور روانه ارّان، زادگاه شیرین میشود و کسب اطلاع از رفت و آمد شیرین و خدمتکارانش، خود را به آنها میرساند وتصویری را که از خسرو کشیده، بر درختی در مسیر حرکت شیرین آویزان میکند. شیرین چنان مجذوب تصویرمیشود که خدمتکارانش از ترس گرفتار شدن شیرین، تصویر را پاره کرده و از بین میبرند و تصمیم به ترک آن مکان میگیرند اما شاپور دست بردار نیست. شاپور سه بار این کار را تکرار میکند. شیرین هربار بیش از پیش مجذوب تصویر خسرو میشود و آخرین بار شیفتهوار به دنبالی نشانی از تصویر میگردد تا اینکه شاپور در کسوت مغان بر او ظاهر میشود و پرده از این راز میگشاید.
شاپور داستان دلدادگی خسرو به او را بیان میکند و این با بیان جادویی خود، شیرین را به دام عشق خسرو میافکند. شیرین که مرغ دلش به پرواز درامده راهی ایران میشود. در بین راه شیرین خسته از رنج راه در چشمهای تن به آب میسپارد. خسرو نیز که مورد خشم و عتاب پدر قرار گرفته، مدائن را به قصد ارّان و دیدار شیرین، ترک میکند ودر میانه راه شیرین را که درچشمه میبیند اما به امید دیدار شیرین راه خود را ادمه میدهد.
شیرین به مدائن میرسد و از رفتن خسرو به ارّان آگاه میشود. رقیبان و بدخواهان خسرو، شیرین را در کوهستانی بد آب و هوا مسکن میدهند و شیرین به ناچار با غم و اندوه بسیار به انتظار دیدار خسرو روزگار میگذراند. خسرو پس از رسیدن به ارّان و آگاهی یافتن از رفتن شیرین به مدائن، شاپور را مأمور برگرداندن شیرین میکند اما هنوز شیرین به مدائن نرسیده، خبر مرگ هرمز، پدر خسرو میرسد و او به ناچار عازم مدائن میشود تا به جای پدر بر تخت سلطنت تکیه زند.
با رسیدن خسرو به مدائن، بهرام چوبین علیه او قیام میکند و خسرو به ناچار مدائن را ترک میکند و به سمت موقان میگریزد. در راه به شیرین که به قصد شکار از قصر خارج شده، برخورد میکند و سرانجام آنها پس از مدتها یکدیگر را میبینند. خسرو به دعوت شیرین به کاخ مهین بانو، عمه شیرین میرود اما پس از مدتی با قهر و ناراحتی، شیرین را ترک میکند. او به سمت روم میرود و مریم، دختر پادشاه روم را به همسری برمیگزیند. خسرو با کمک پادشاه روم و سپاهیان رومی به ایران لشکرکشی میکند و تاج و تخت سلطنت را باز پس میگیرد. خسرو علیرغم رسیدن به تخت پادشاهی، از دوری شیرین در غم و اندوه بود و شیرین نیز که پس از مرگ عمه خود ب تخت سلطنت نشسته بود، در فراق خسرو بیتاب بود، سرانجام پادشاهی را رها کرد وبه سوی مدائن رهسپار شد.
هنگامی که شیرین به ایران آمد، خسرو از مریم خواست تا او ارا به حرمسرا بیاورد اما مریم، خسرو را تهدید کرد که در این صورت خودکشی میکند و خسرو به ناچار سکوت کرد. خسرو، شاپور را به طلب شیرین میفرستد و از شیرین میخواهد تا پنهانی و به دور از چشم مریم وارد حرمسرا شود اما شیرین با ناراحتی بسیار وبه تندی شاپور را ازخود میراند و این درخواست را رد میکند.شیرین در آن مکان بد آب و هوا به خوردن شیر روی آورد اما برای به دست آورن شیر با مشکل روبه رو میشود. شاپور برای رفع این مشکل، فرهاد را به شیرین معرفی میکند.
فرهاد در اولین دیدار به شیرین دل میبازد و با عشق شیرین تیشه بر کوه میزند و جویی در دل کوه میکند تا شیر به آسانی به دست شیرین برسد. داستان عشق فرهاد به شیرین بر سر زبانها میافتد و خسرو نیز از آن باخبر میشود و فرهاد را به مناظره دعوت میکند. خسرو پس از شکست از فرهاد در مناظره، تصمیم میگیرد به گونهای دیگر فرهاد را از راه خود بردارد. او پس از مدتی با دادن خبر دروغین مرگ شیرین به فرهاد، باعث مرگ فرهاد میشود. پس از مدتی، مریم، همسر خسرو نیز از دنیا میرود و پس از مرگ مریم، خسرو برای به دست آوردن شیرین تلاش بسیاری میکند اما تلاشهایش بی نتیجه میماند.
خسرو به خاطر بی توجهی شیرین به دنیال زنی به نام شکر میرود اما شکر هم نمیتواند آتش عشق شیرین را در دل خسرو خاموش کند. خسرو بالاخره تصمیم میگیرد با پای خود به حضور شیرین برود و از او درخواست کند اما پس از گفتگویی طولانی و بی نتیجه، خسرو مأیوس و سرخورده از قصر شیرین بازمیگردد. با رفتن خسرو، شیرین دلتنگتر از قبل میشود وتصمیم میگیرد با کمک شاپور به محل اقامت خسرو برود.شیرین در بزمی که شاپور ترتیب داده در گوشهای پنهان میشود و بعد از چندی غزلخوانی خنیاگران ، شیرین از خیمه بیرون میآید.
خسرو هم به خواست شیرین گردن مینهد و از او خواستگاری کرده و باآیین و مراسم خاص و شاهانه اورا به قصر خویش میآورد. پس از چندی خسرو از پادشاهی کنارهگیری میکند و شیرویه پسر مریم را بر تخت مینشاند و خود به همراهی شیرین به آتشکده میرود. شیرویه، خسرو را میکشد و برای شیرین پیام خواستگاری میفرستد. شیرین دم فرو میبندد اما پس از تدفین بهآیین و شاهانه خسرو با دشنهای به زندگی خود پایان میدهد.
اما روایت فردوسی از این داستان بسیار کوتاه تر و به گونه ای دیگر است. به روایت فردوسی خسرو در جوانی و قبل از رسیدن به پادشاهی با شیرین دوستی دارد. در خلال جنگ هایی که بین خسرو وبهرام گور در می گیرد، مدتی بین او و شیرین جدایی میافتد.پس از مدتی خسرو شیرین را به حرمسرای خود میفرستد اما بزرگان کشور از این اتفاق سخت غمگین و خشمگین میشوند و با خسرو به مخالفت برمیخیزند. خسرو اما به خواست توجهی نمیکند.
از سوی دیگر خسرو که بیشتر وقت خود را با مریم سپری میکرد موجب ناراحتی و نارضایتی شیرین میشود و شیرین سرانجام به خاطر حسادت و رشک با خوراندن زهر به مریم به زندگی او پایان میدهد. در داستان فردوسی هم خسرو کشته میشود و شیرویه از شیرین درخواست ازدواج میکند اما شیرین با نوشیدن زهر به زندگی خود پایان میدهد.
تفاوت روایت های عاشقانه خسرو و شیرین
در هر دو روایت، خسرو و شیرین شخصیت های اصلی هستند و حوادث داستان پیرامون این دو میچرخد. تصویر و شمایلی که از خسرو در هر روایت روایت دیده میشود، یکسان است. فردوسی و نظامی هر دو در روایت های خود خسرو را شاهزادهای لاابالی ترسیم میکنند که در پی کسب لذت و خوشی است. شاهزادهای که حتی جنگ و درگیری هم مانع خوشگذرانی او نیست. در داستان نظامی خسرو به محض اینکه مورد عتاب پدر قرار میگیرد به سرعت کشور را ترک میکند و راهی اران میشود تا به دیدار معشوق نادیده خود برود. پس از مرگ پدر نیز با شورش بهرام چوبین به سرعت کشور را ترک میکند و دوباره به اران رفته و پس از قهر با شیرین به روم میرود و به سرعت با مریم دختر پادشاه روم ازدواج میکند.
خسرو با کمک سپاهیان پادشاه روم است که میتواند تخت پادشاهی خود را بازپس گیرد. در داستان فردوسی نیز هنگامی که بزرگان کشور مخالفت خود را با تصمیم خسرو برای آوردن شیرین به قصر اعلام میکنند، او بدون هیچ توجهی،شیرین را در قصر نگه میدارد.
به این ترتیب تصویری که از خسرو در هر دو روایت ترسیم شده نمایانگر یه انسان خوش گذران و لاابالی است که درگیر گذران زندگی خود است و توجهی به مقام و تاج وتخت ندارد و هر جا خطری حس کند به سرعت خود را از مهلکه میرهاند. او انسانی خودکامه است که در پی یافتن کام خویش و سرمست از غرور نه توجهی به خواست و شأن معشوق(در روایت نظامی) دارد و نه وقعی به مصالح کشور و وخواست بزرگان(در روایت فردوسی) مینهد. در روایت نظامی، حتی خسرو با ناجوانمردی تمام با دادن خبر دورغ سبب مرگ فرهاد که او رقیب خویش میبیند، میشود.
اما شخصیت شیرین در این دو روایت بسیار متفاوت از هم ترسیم شده است. در روایت فردوسی، شیرین کنیزی معرفی میشود که هیچ یک از بزرگان کشور راضی به این پیوند نیستند و خسرو از این ازدواج برحذر میدارند. آنها آمدن شیرین به قصر را به تشتی پرخون تشبیه میکنند و با آوردن تشتی پرخون به حضور خسرو میخواهند تا موجب انزجار خسرو شوند و معتقدند که تخمه شهریار با وصلت با شیرین ناپاک میشود.خسرو اما دستور میدهد تا تشت را شسته و از می و گلاب و مشک پر کنند و خطاب به بزرگان میگوید شیرین چون تشت خون بود که اکنون به خاطر حضور در قصر بویا و پاک گشته.
در روایت عاشقانه خسرو و شیرین فردوسی، شیرین زنی از طبقات پست اجتماع است که با توجه خاص خسرو وارد قصر میشود و میتوان گفت اراده و انتخاب او در سرنوشتش و این پیوند دخیل نیست.
اما در روایت نظامی، ما با یک شیرین دیگر روبه رو هستیم. شاهزادهای ارمنی است که با عمه خود در اران صاحب جاه هستند. شیرین حتی پس از مرگ عمه خود بر تخت پادشاهی مینشیند گرچه پس از مدتی به قصد دیدار و رسیدن به خسرو، دست از پادشاهی میکشد و راهی مدائن میشود. اتفاقا در روایت نظامی این خسرو است که در زمانی که از قصر گریخته به شیرین روی میآورد. او پس از مرگ پدرش نیز، زمانی که پادشاهی تاج و تخت را از دست داده به اران رفته و به شیرین پناه میبرد و شیرین و عمهاش با روی گشاده او او را پذیرا میشوند.
شیرین نظامی برخلاف شیرین فردوسی زنی بی اراده و مطیع سرنوشت نیست که چشم و گوش بسته به خواستهای خسرو، تن دهد. او زنی صاحب جاه و آزاد و آزاده است که متناسب با موقعیت و شرایط خانوادگی عمل میکند. او هر بار که با خواسته نا به جای خسرو مواجه میشود با صراحت از سرباز میزند گرچه این سرباز زدنها با عشقی که او به خسرو دارد موجبات دوری و مهجوری را برای او فراهم میکند اما او هیچگاه شأن انسانی و اصالت خانوادگی خود را زیر پای نمیگذارد.
اولین سرباززدن او از خواست خسرو سبب میشود تا خسرو به روم برود و در آنجا با مریم ازدواج کند اما او با این وجود از عشق خسرو دست نمیکشد. بار دیگر زمانی که شیرین دست از تاج و تخت کشیده و به ایران میرود و خسرو از او میخواهد به خاطر مخالفت مریم، به صورت پنهانی وارد حرمسرای خسرو شود، شیرین به تندی پاسخی دلسرد کننده به خسرو میدهد و چون سرو، افراشته سر و استوار، رنج عشق و مهجوری را میپذیرد اما به خواست خسرو تن نمیدهد.
حتی زمانی که خسرو با بیقیدی تمام و برای تحت فشار قرار دادن شیرین به شکر روی میآورد، باز هم شیرین تسلیم نمیشود و زمانی هم که خسرو در برابر آزادگی شیرین راهی جز تسلیم ندارد و خود با پای خود به دیدار شیرین میرود و از او درخواست میکند نیز با جواب تند شیرین مواجه میشود. شیرین به خسرو متذکر میشود که غرور و تکبر در عشق بیمعنا است و او تنها زمانی حاضر به ورود به قصر میشود که با آیین و باشکوه به قصر وارد شود.
نکته قابل توجه دیگر در مورد شیرین، نحوه برخورد او با شخصیت دیگر داستان یعنی مریم است. در روایت عاشقانه خسرو و شیرین فردوسی، شیرین به خاطر حسادت و رشک زنانه به مریم زهر میخوراند و به زندگی او پایان میدهد اما شیرین نظامی، زمانی که مریم در قصر حضور دارد حاضر به ورود به قصر نمیشود و مدت ها پس از مرگ مریم به همسری خسرو درمیآید. این دو نحوه رفتار خود نشان از تفاوت شخصیت ها دارد.
مورد قابل تأمل دیگر در این دو روایت حضور شخصیتی به نام فرهاد در روایت نظامی است. فرهاد کوهکن تنها در داستان نظامی حضور دارد و در داستان فردوسی خبری از فرهاد نیست. نظامی با وارد کردن فرهاد به داستان، داستان راَ دچار اوج و فرودی مضاعف میکند و به آن غنای بیشتری میبخشد. تصویری که نظامی از فرهاد در داستان به نمایش میگذارد، تصویر عاشقی صادق و پرشور است که گرچه شیرین توجهی به او ندارد اما موجبات خشم و حسادت خسرو رو فراهم میکند تا جایی که تصمیم میگیرد او را از سر راه خود بردارد. شرح دلدادگی و عشق یک طرفه فرهاد به شیرین، شرحی دلانگیز و زیبا از عشقی نافرجام است که خود به تنهایی به داستانی ماندگار در ادبیات فارسی بدل شده است.
بدین ترتیب میبینیم که آنچه موجب تفاوت و تمایز دو روایت شده است، تمایز شخصیت پردازی در داستان است. شخصیت شیرین است که سبب میشود یک داستان به دو گونه متفاوت روایت شوند و روایت نظامی به لحاظ داستانی روایتی غنیتر و دارای اوج و فرود بسیار باشد.
نویسنده مطلب: مرضیه نادری، دانش آموخته رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی و دکترای دانشگاه بین المللی امام خمینی، دارای 9 سال سابقه تذریس در دانشگاههای علوم اقتصادی و خوارزمی |
بیشتر بخوانید
مشاهدۀ همه مطالب مرضیه نادری