سیمای شهری در ترس و زمستان
پاییز، فصل احتضار طبیعت، فصل مالیخولیا، فصل جستجوی گذشته، بهترین موقع برای نوشتن آگهیهای ترحیم بود. (مرگ و پنگوئن/ صفحۀ ۲۴)
در رمان مرگ و پنگوئن ، همهچیز در حال احتضار است؛ عشق، دوستی، روابط انسانی و حتی زندگی. سرما و رخوت مرگ به تمام لایههای زندگی نفوذ کرده است. همۀ آدمها تنها هستند و هیچکس به دیگری اعتماد ندارد، هیچکس دیگری را دوست ندارد و هیچ احساسی بین آدمها به وجود نمیآید؛ در این شهر یخزده، حتی سایهها هم موجودات قابلاعتمادی نیستند و باید ازشان گریخت. در این شهر همه در حال گریختناند.
رمان مرگ و پنگوئن ، مشهورترین رمان آندری کورکف ، نویسنده اوکراینی پنج سال بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یعنی در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسید و نویسندهاش را به شهرت جهانی رساند. مرگ و پنگوئن روایت تنهایی و ناامنی جامعۀ اوکراین، پس از جدایی از اتحاد جماهیر شوروی است؛ جامعهای که امنیت در تمام ابعاد فردی، اجتماعی و اقتصادی رنگ باخته و آدمها با ترس و وحشت از همدیگر فرار میکنند؛ جامعهای معلق و رها شده که جز ترس و ناامنی ارمغانی برای شهروندانش ندارد و هرروز بیشتر به نابودی نزدیک میشود.
ویکتور، شخصیت اصلی داستان، نویسندۀ جوان و افسردهای است که سودای چاپ داستانهای کوتاهش را به سر دارد. ویکتور همراه میشا زندگی میکند. پنگوئنی که بعد از ورشکستگی باغوحش شهر همراه ویکتور به خانهاش آمده است و مثل صاحبش، دچار یاس، ناامیدی و افسردگی است. ویکتور داستانهای کوتاهش را برای چاپ به مجلههای مختلف میبرد؛ مجلههایی که به روایت داستان، با سخاوت هرچیزی را چاپ میکنند؛ از دستورالعمل پخت غذا گرفته تا نقدی بر تئاترهای پس از حکومت شوروی. بااینحال داستانهای ویکتور خریداری ندارند. هیچ سردبیری حاضر نیست داستانهای او را در روزنامهاش چاپ کند. داستانهای معمولی که او مینویسد نه خونوخونریزی دارند و نه ماجرای حماسی عاشقانۀ مخاطبپسند و در جامعۀ غمگین اوکراین، خوانندهای پیدا نمیکنند. در این رفتوآمدها، سردبیر یکی از روزنامهها به ویکتور پیشنهادی وسوسهانگیز میدهد؛ از او دعوت میکند در ازای درآمدی بسیار ایدهآل، برای روزنامه آگهی تسلیت بنویسد! سردبیر به ویکتور میگوید باید فهرستی از افراد زندۀ سرشناس و مشهور کشور مثل نمایندههای مجلس و افراد نظامی، تهیه کند و برایشان آگهی تسلیتهای متفاوت و داستانی بنویسد. اطلاعات زندگی شخصی افراد را هم در اختیارش میگذارد. ویکتور راهی جز پذیرفتن ندارد؛ فروپاشی اجتماعی و اقتصادی اوکراین قویتر از آن است که کسی حق انتخاب شغل داشته باشد.
ویکتور شروع به کار میکند. از خلال روزنامههای روز، فهرستی از آدمهای مشهور تهیه میکند و برایشان آگهی ترحیمهای پر سوزوگدازی مینویسد. روزها میگذرند و زندگی بدون فرازوفرود ویکتور ادامه پیدا میکند؛ زندگیای که حتی بعد از حضور سونیا، دختر چهارسالهای که از طرف یکی از قربانیها به دستش سپرده میشود و همچنین نینا، پرستار سونیا، هم گرم نمیشود. ویکتور به آگهی تسلیت نوشتن ادامه میدهد ولی هیچکدام از سوژههایش هنوز نمردهاند و نوشتههای ویکتور راهی به صفحات روزنامه نداشتهاند. بعد از مدتی، ناگهان افرادی که ویکتور برایشان آگهی تسلیت نوشته است، بهشکل مشکوکی پشت سرهم به قتل میرسند. ویکتور کمکم متوجه میشود ناخواسته وارد یک باند مافیایی بزرگ شده است. باندی مخوف که در پی پاکسازی سران کشور است. بهمرور اوضاع بغرنجتر میشود؛ شبانه رفتوآمدهای مشکوکی در خانۀ ویکتور صورت میگیرد. رفتوآمدهایی که با تعویض قفلها هم قطع نمیشوند؛ انگار دیوارها در کییف، تنها پوستهای کاغذی هستند و هیچ رازی را در دلشان نگه نمیدارند. ویکتور میخواهد از دامی که ناخواسته در آن گرفتار شده سر دربیاورد، اما به ویکتور هشدار میدهند دنبال اطلاعات بیشتری نباشد و به نوشتن آگهی تسلیتها ادامه دهد. میگویند در این وضع هر کس کمتر بداند، امنیت بیشتری دارد. ویکتور تصمیم میگیرد همراه سونیا و نینا از معرکه بگریزد و زندگی آرامی تشکیل دهد، ولی ناگهان متوجه میشود جاسوسی در حال تعقیبش است. ویکتور بالاخره میفهمد جاسوس، در حال نوشتن آگهی تسلیت برای خود اوست؛ برای ویکتور! جاسوس آگهی تسلیت را با صدای بلند برای ویکتور میخواند؛ آگهیای که ویکتور را متهم به همکاری با گروههای جاسوسی میکند و از خودکشی او خبر میدهد. بالاخره خود ویکتور سوژۀ آگهیهای تسلیت میشود.
حضور دائمی و مسکوت میشای پنگوئن، به القای فضای ناامن و محزون جامعه کمک شایانی میکند و نمادی از تکتک آدمهاست. در لایههای زیرین انتخاب این شخصیت، دامن زدن بهتنهایی، جدا افتادگی و غربت بهخوبی قابل لمس است. پنگوئن یکی از نمایندههای اصلی روایت فروپاشی زندگی است؛ پنگوئنی که بیماری قلبی دارد و دور از محیط زیست طبیعی و تمایل ذاتیاش به زندگی جمعی، با تنهایی و سکوت دستوپنجه نرم میکند و در مراسم سوگواری کشتهها شرکت داده میشود. سرگذشت پنگوئن، شباهت عجیبی به سرگذشت شخصیتهای داستان دارد؛ شخصیتهایی تسلیم، ساکت و محزون و دور از طبیعت و ذات خود. جزئیات داستان از وزن و اهمیت خاصی برخوردار است و انزوای انسان در جزئیات نمادین نشان داده میشود. به تعبیر اوکانر «نماد» کلمۀ مرموزی نیست که نویسنده بهطور دلبخواه و برای مرعوب کردن خوانندۀ عادی در داستان بگنجاند. این تصور که نماد مثل یک مجهول در معادلۀ ریاضیست تصور غلطیست. اوکانر معتقد است داستاننویس از نماد مثل چیزهای دیگر بهطور طبیعی در داستان استفاده میکند. در داستان مرگ و پنگوئن هم «پنگوئن» معنا و مفهوم داستان را بسط میدهد.
نماد پردازی در رمان مرگ و پنگوئن
دنبال کردن حوادث داستان پنگوئن مخاطب را به سمت نکاتی میبرد که تنها از عهدۀ مفهوم نماد برمیآید و هر جایگزینی غیرازآن، این اثر را به داستانی معمولی بدل میکرد. در واقع پنگوئن نماد مرگی در درون حیات است و شغل شخصیت اصلی، نماد حیاتی در درون مرگ؛کورکف در مرگ و پنگوئن به چونوچرای وقایع سیاسی نمیپردازد، در واقع به تأثیر این وقایع روی روان انسانهای معمولی و زندگی و روابط فردیشان میپردازد. ترس، تنهایی، بیاعتمادی و سکوتِ ناشی از یک انهدام اجتماعی، در تمام شخصیتهای فرعی و اصلی به چشم میخورد. آدمهای این جامعه بهشدت تنها و سرخورده هستند و از نزدیک شدن به همدیگر پرهیز میکنند؛ سرمای کشندۀ اجتماعی به خصوصیترین ابعاد زندگی فردی آدمها سرک میکشد و از هر طرف محاصرهشان میکند و نمیگذارد احساسات فرصتی برای بروز و ظهور پیدا کنند. جایی در داستان میخوانیم:
«همانطور که با چشمهای رو به پایین راه میرفت، با خودش گفت، یک جای زندگی میلنگد. یا شاید اصلاً خود زندگی عوض شده است و آنطور که قبلاً بود، ساده و قابل فهم، فقط در بیرون بود. درون، انگار مکانیزمش به کل از کار افتاده بود و دیگر معلوم نبود زیر پوستۀ چیزهای معمولی چه قایم شده است، حالا این چیز، یک قرص نان یا تلفن عمومی باشد. زیر هر سطحی، درون هر درختی، داخل هر آدمی چیزی بیگانه و نامرئی کمین کرده بود، واقعیت ظاهری هر چیز، فقط بازماندۀ دوران کودکی بود.» (مرگ و پنگوئن/ صفحۀ ۲۴۹)
رمان مرگ و پنگوئن سال ۱۳۸۶، با ترجمه شهریار وقفیپور توسط نشر روزنه در ایران منتشر شده است. داستانی سراسر سکوت و وهم که راوی بخش مهمی از تاریخ کشور اوکراین است و مخاطب را بهراحتی با خود به جامعۀ سرمازده و بلبشوی کییف میبرد.
بیشتر بخوانید:
نویسنده مطلب: سپیده بیگدلی |
مشاهدۀ همه مطالب ادبیات جدی