نگاهی به رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، نوشتۀ شهرام رحیمیان
دوراهی که به جهنم میرسند
پشت همین میز چوبی شهادت میدهم که دکتر نون مُرد مُرد مُرد.
(دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد/ صفحۀ ۷)
دکتر نون شخصیتی خیالی است بین شخصیتهای واقعی، در دل یک اتفاق واقعی و مهم تاریخی ایران! مردی که در یک دوراهی بین عشق و رسالت اجتماعی قرار میگیرد و هرگز نمیتواند از آن عبور کند؛ دوراهیای که از هر دو طرف به جهنم میرسد.
رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد ، نوشتۀ شهرام رحیمیان، اولین بار سال ۱۳۸۰ منتشر شد. این رمان راوی زندگی و افکار دکتر نون، یکی از نزدیکان دکتر محمد مصدق است؛ دکتر نون که در پاریس حقوق خوانده و شخصیتی روشنفکر است، با مقالهها و حمایتهایش نقش پررنگی در نخستوزیر شدن دکتر مصدق دارد و در کابینۀ دکتر مصدق فعالیت میکند؛ دکتر نون همراه دکتر فاطمی به مصدق دست همراهی و یاری داده است و با تمام وجود به او متعهد است.
در جریان کودتای بیستوهشتم مرداد، دکتر نون زندانی میشود ولی علیرغم تلاش کودتاچیها و شکنجههای فراوان، حاضر نمیشود عهدش با دکتر مصدق را زیر پا بگذارد؛ روزها و شبهای ملالآور و سخت زندان را تاب میآورد و تسلیم نمیشود؛ شعر میخواند و در خیالش با ملکتاج حرف میزند تا زندان ارادهاش را سست نکند. تا اینکه سرانجام بازجوها پا روی رگ حیاتی زندگی دکتر نون میگذارند، ملکتاج! همسر و معشوقۀ دکتر نون! زن زیبا و اغواگر دکتر نون که از کودکی عاشقش بوده و عشق پرشورشان زبانزد عام و خاص است. ملکتاج تنها راهیست که ارادۀ آهنین دکتر نون را میشکند و وادارش میکند دستش را دست مصدق بیرون بکشد و به عهدش پشت کند.
بازجوها با پخش صدای ملکتاج و تهدید به تعرض به او، دکتر نون را از پا میاندازند و او را وادار میکنند در رادیو علیه دکتر مصدق مصاحبه کند. مصاحبهای که بدون گرفتن جان دکتر محسن نون، او را میکشد و در گرداب عذابی ابدی رها میکند؛ مرگی خاموش و پنهان.
بعدازاین مصاحبۀ رادیویی دکتر نون از طرف مردم و نزدیکان طرد میشود ولی چیزی که دکتر نون را از پا میاندازد، طرد شدن از طرف خودش است. او بههیچوجه نمیتواند خود را ببخشد و از این حادثه عبور کند. این اتفاق بهمرورزمان برای دکتر نون بغرنجتر میشود و او را بهجایی میرساند که تصمیم میگیرد از خودش و ملکتاج انتقام بگیرد و کمکم از حقوقدانی موفق، تبدیل به مردی روانپریش، مفلوک و گوشهگیر میشود. شهادت دکتر فاطمی، تنها کسی که همراه دکتر نون به مصدق دست داده بود، تیر خلاصی است بر روان دکتر نون و او را در ورطۀ مقایسه بیشازپیش از خود بیزار میکند.
گذشت زمان نهتنها عذاب وجدان دکتر نون را تسکین نمیدهد بلکه او را دچار اوهام میکند؛ همیشه دکتر مصدق را کنارش احساس میکند و برای انتقام، خودش را از تمام لذتهای زندگی محروم میکند، حتی عشق ملکتاج. تلاشهای ملکتاج و اطرافیان بهجایی نمیرسد؛ جایی ملکتاج میگوید:
«- آنقدر خودتو سرزنش نکن، اصل اینه که خودت بدونی به دکتر مصدق خیانت نکردی، آدم که زندگیاش رو بهخاطر اینکه با یه نفر دست داده، تباه میکنه!
+ ملکتاج، من با آقای مصدق دست دادم، پدرم میگفت: محسن وقتی آدم با کسی دست داد و قولی داد، سرش هم بره باید قولش بمونه.»
(دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد/ صفحۀ ۱۰۵)
سالها میگذرند و دکتر مصدق از دنیا میرود اما دکتر نون مرگ مصدق را باور ندارد؛ عذاب او تسلیم زمان نمیشود و تنهایش نمیگذارد. دکتر مصدق هنوز همراه دکتر نون است و در تمام لحظههای زندگی آن مصاحبۀ شوم را به او یادآوری میکند و نمیگذارد به زندگی برگردد؛ جایی از داستان ملکتاج که حالا با آزارهای شوهرش پیر و فرسوده شده، میگوید:
«عذاب تو بیشتر از دکتر فاطمیه، دکتر فاطمی بعد از چند ساعت ناراحتی مرد و خلاص شد اما تو سالهاست داری زجر میکشی؛ سالهاست داری میمیری و زنده میشی.» (دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد/ صفحۀ ۷۲)
رمان دکتر نون، یکی از رمانهای موفقی است که علاوهبر روایت رویدادی تاریخی و مستند، از منظر ارتباط با مخاطب هم بسیار مؤثر عمل کرده و از خط اول دست خواننده را میگیرد و یکراست به خط آخر میرساند.
یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین مشخصههای این رمان، انتخاب زاویه دید است. داستان با دو زاویه دید اول شخص از نگاه دکتر نون و دانای کل محدود بهذهن دکتر نون روایت میشود؛ تغییر زاویه دید در فواصل بسیار کوتاه اتفاق میافتد، حتی گاهی یک پاراگراف از داستان با دو زاویه دید روایت میشود؛ این انتخاب و شیوۀ روایت از دو حیث حائز اهمیت است؛ اول اینکه به مخاطب کمک میکند از زوایای مختلف شخصیت ازهمپاشیدۀ دکتر نون را درک کند و دیگر اینکه با توجه به پریشانحالی و مشکلات روحی دکتر نون، تغییر زاویه دید به القای فضای آشفتۀ روحی دکتر نون کمک شایانی میکند.
یکی دیگر از نکاتی که دکتر نون را تبدیل به رمانی خوشخوان میکند، شیوۀ روایت است. داستان روایت خطی ندارد و مدام در زمانهای مختلف رفتوآمد میکند؛ رحیمیان در طول داستان توالی زمانی را برهم میزند و با رفتوبرگشتها گذشتۀ دکتر نون را مرور میکند؛ از خاطرات عشق پرشورش به ملکتاج و روزهای اول ازدواجشان میگوید؛ سری به حمایتهای دکتر نون از دکتر مصدق میزند و جشن شب نخستوزیری دکتر مصدق در خانۀ دکتر نون را به تصویر میکشد؛ لحظۀ تاریخی دست دادن دکتر فاطمی و دکتر نون با دکتر مصدق را روایت میکند و اینکار را چنان ماهرانه انجام میدهد که مخاطب نهتنها دچار سردرگمی نمیشود، بلکه با فضای ذهنی درهمریخته و شخصیت فروپاشیدۀ دکتر نون احساس نزدیکی میکند.
روایت داستانی عاشقانه و خیالی در دل یک اتفاق واقعی و تأثیرگذار، باعث میشود داستان هم خاصیت مستندسازی و بیان جریان فکری گروهی خاص داشته باشد و هم مخاطب را با خود همراه کند.
دکتر نون شخصیت اصلی و شاید بتوان گفت تنها شخصیت پردازششدۀ داستان است؛ همهچیز تنها از نگاه دکتر نون روایت میشود و در تمام طول داستان آشفتگیهای ذهنی او به تصویر کشیده میشوند، این نکته باعث میشود نیمۀ دوم داستان در خطر تکراری شدن قرار بگیرد، بااینحال در نگاه کلی دکتر نون رمانی گیرا و خوشخوان است که به روایت تأثیر رویدادهای اجتماعی روی شخصیترین ابعاد زندگی انسان میپردازد.
بیشتر بخوانید:
مشاهدۀ همه مطالب ادبیات جدی