ماشین تحریرها سکوت نمیکنند
هر نقدی برای استواری و استقرارش باید از سؤالی آغاز شود؛ سؤالی که در آغاز از این متن شکل میگیرد، سؤالی است بر مبنای عنوان این مجموعه؛ ماشین تحریر . ماشین تحریرها چه نقشی را در متن ایفاء میکنند؟ آیا نقش پررنگی در متن دارند؟
در تمام مصادیقی که لازم بود از متن بیاید و موارد دیگری نیز وجود دارد که یافتنشان وظیفۀ مخاطب متن است، مواردیاند که بر حضور ماشینتحریر و کنشی که بهواسطه آن در متن شکل میگیرد، اشاره دارد. اما نکتۀ مهم در این میان، که در ابتدای این نقد بر آن اشاره شد، نقش ماشینتحریر و میزان این نقش در متن خواهد بود.
باید اشاره کرد از لحاظ کمّی یا بسامدی که این شیء در جهان متنی دارد، بسیار کوتاه و گذارست. به تعبیری در نگاه اول حضور دستگاه تایپ امری کاملاً کمرنگ به لحاظ تکرارشوندگی دارد، ولی با دقت نظر میتوان بر نقش و حضور کیفی آن صحه گذاشت. از سویی دیگر این شیء دلالت بر وسیلهای منسوخشده دارد که دیگر در جهان ارتقاءیافته تکنولوژیکی امروز نقشی ایفاء نمیکند. امری که در متن میخواهد آشنازدایی بر این دلالت داشته باشد.
از منظری دیگر ماشینتحریر در این مجموعه ویژگی آستانهای دارد که نه کاملاً به درون متن نفوذ کرده و نه بیرون از آن ایستاده است. حال این عنصر آستانهای میتواند لغزندگی گفتمان غالب امروزی را سبب شود. چراکه مدام به از ردهخارج بودن این شیء با حضور عناصر مدرنتری اشاره میشود، ولی از سوی دیگر با اهمیت و نقشی که ماشین تحریر در این داستانها به دوش دارد و مصادیقش در سطور پیشین آورده شد، لغزندگی این سویه فکری مشاهده میشود.
در حکمی میتوان اینگونه بیان کرد این شیء (ماشینتحریر) بهعنوان مکمل نقشآفرینی میکند. در این راستا از مفهوم supplement باید بهره جست. مفهوم مکمل از منظر دریدا فیلسوف فرانسوی در متن پیاده خواهد شد. «مکمل در آنِ واحد هم بر امری اضافه میشود و هم آن را غنا میبخشد. هم یک مازاد یا کمالی که کمال دیگر را غنا میبخشد، و هم جبران چیزی گمشده نیست، بلکه خلأ آن با یک نشانه مشخص شده است» (گراماتولوژی، ص 144)
بهزعم دریدا مکملها هستند که متون را تکمیل میکنند، هرچند مؤلفهای باشند که در یک ساختار جایش خالی باشد. در واقع مکمل هرچند امری بیرونی و اضافی است، ولی درون ساختار نبودنش ملموس خواهد بود. به عبارتی نه غایب است و نه حاضر، ولی درعینحال تأثیرش را خواهد گذاشت. مانند ماشین تحریری که با حضور ناچیزش در متن و غلبه دیگر عناصر بر آن، همواره حاضر است.
کتاب تام هنکس ماشین تحریر نقش مکمل را دارد
ماشین تحریر در این متن دقیقاً مفهوم مکمل را داراست. شیءای که در حد رد و نشانهای در متن میآید، ولی متن به وجودش نیازمند خواهد بود. ماشین تحریر بهعنوان ابزاری که دیگر در دنیای امروز روی میز و اتاقهای کار یافت نمیشود و جایش را به ابزار هوشمندی داده که در داستانهای این مجموعه هم به آنها اشارات مستقیمی دارد مانند گوشیهای آیفون و تبلت و دیگر اداوات تکنولوژیکی، ولی بهنوعی با حضورش در این جهان مبتنی بر پیشرفتهترین ابزار ارتباطجمعی، همواره حضور خویش را در متن اعمال میکند. گویا قرار است مؤلفهای نشانهمند و نشانهگذاری شده در متن باشد. نشانهها که دلالت بر چیزی غیر از خود دارد. نشانهها که در راستای حقیقتاند و بهمنزلۀ حقیقت. هرچند که خود حقیقت نباشند. حال این نشانه میتواند در نقش مکمل ظاهر شود. مکمل همچون شبح در رفتوآمد است. مکمل شبحوار است.(دریدا- اشباح مارکس)
در داستانهای این مجموعه همواره صدای تایپ شدن در متن میآید، هرچند ماشینتحریرها موجودیت ملموسی ندارند. صدایشان بیشتر از حضورشان، قابل ردگیری است. صدای تایپشدن سخنرانی در کاخ سفید (داستان سه هفتۀ خستهکننده)، نامهای برای بازیگر زن جذاب و معروف هالیوودی(سفر رایگان به شهر نور)، یا صدای ماشینتحریری که زنِ تازهوارد به محلهای را متوجه همسایهاش میکند که مردی تنهاست (یک ماه در خیابان گرین)، یا تایپ رسیدِ قراردادی که طی آن هزینه آزمایش فضایی انجام خواهد شد (الن بِین بهاضافه چهار)، تایپ رزومه دختری در آرزوی هنرپیشگی در هالیوود (کی کیه؟)، نامهی کودکی که برای مادرش تایپ میکند و پنهانش میکند برای روزی که مادرش آن را بیابد (یک آخر هفته خاص)، یا حتی ماشینتحریر ازکارافتادهای در هزاره سوم (اینها مکاشفههای قلباند)، ثبت سفری در زمان توسط ماشینتحریر بزرگ و غیرعادی (گذشته برای ما مهم است)، یا ماشینتحریری که پیوند شخصیت مهجور و مهاجر به موقعیت جدیدش میباشد (برو کاستا را ببین). |
در این نقل قول میتوان نقشهای فراموششده در ساختارها را خاطرنشان کرد. ماشینتحریر هم در داستانها شبحوار حاضر است. چراکه خیلی کوتاه و نادیدنی در پاراگراف یا حتی کوتاهتر، در یکی دو خط درون متن ظاهر میشود و دیگر از آن اثری نیست، ولی هیچگاه نمیتوان غیابش را دلیل عدمش دانست. بهنوعی نمیتوان این شیء را از متن حذف نمود. زیرا قرار است نامهای عاشقانه، قراردادی سرنوشتساز یا رزومهای خاص را تحریر و تثبیت کند. درواقع با وجود حضور کوتاهش میتواند تکمیلکننده تکنولوژیای باشد که بر دوش آن ایستاده است. حال درون این ساختار فعلی تکنولوژیکی جایش خالی است ولی این جای خالی و غیاب، حضورش را استمرار میبخشد.
بنابراین میتوان ماشین تحریر را استعارهای از فقدانی دانست که کاراکترها هم دچار آن هستند. فقدان رابطه و غیاب مؤلفههای انسانیای همچون عشق و علاقه و ارادت. در تمام داستانها یا روایت بچهای است که از مادر و پدری مطلقه روایت تنهایی میکند یا زن و مردی که در انتها یا ابتدای رابطهای هستند که بنای سستی دارد. حال باید دنبال مؤلفهای بود برای تکمیل این روابط. مکملی که بتواند این ساختار خانواده یا رابطه را تکمیل کند. در داستانهای این مجموعه اشیاء نقش زنده و پررنگی را بازی میکنند.
جاسوئیچیای که متعلق به انجمنهای ترک اعتیاد بوده و زن همسایه از طریق آن میفهمد مرد همسایه مدتی گرفتار اعتیاد بوده است. تختهشنایی که پسربچه روز تولد بهعنوان هدیه تولد از پدرش میگیرد و گویا قرار است جای خالی پدرش با آن پر شود، چراکه وقتی حین موجسواری پایش جراحت برمیدارد و به دنبال پدرش میگردد تا اورژانس خبر کند و او را نمییابد. یا دیگر اشیایی که بعد از مدتی مانند ماشینتحریر وسیلهای مهمل و مستهلک خواهند شد و به کنار گذاشته میشوند؛ اما همواره بهعنوان مکملی در زندگی شخصیتهای داستانها حاضرند. اموراتی جزئی که نقشآفرینی و تأثیرگذاریشان غیرقابلانکار است.
به اعتبار این نگاه دریدا به چگونگی تأثیرگذاری مکمل در بافت تمام اشکال متنهای حاشیهای (در اینجا اشیاء حاشیهای) دقت زیادی دارد. دریدا با تأمل بر مفهوم مکمل مخاطب را به بازاندیشیِ آن چیزی وا میدارد که در زمان حال، غایب است ولی در نبودش، ساختارها چیزی کم دارند و باید آن مؤلفه به ساختار اضافه شود تا تکمیل شوند؛ مانند ماشینتحریری که باید به جستوجوی این شیء بهظاهر جزئی و ظاهراً زائد در متن بود تا بتوان بازاندیشی درباره آن داشت.
دریدا در تحلیل مفهوم مکمل یا مکملیت، میگوید مکمل امری ضروری ولی ناممکن است. مبنایی که ماشینتحریر هم دارد. وسیلهای که در متن وجودش ضرورتی دارد ولی ناممکن است، چراکه دیگر در فضای امروزی امکانی برای حضور ندارد. در پایان در مفهومی کلیتر میتوان ماشینتحریر را یک «دیگری» دانست که اگرچه در مرکز ساختار امروزی قرار ندارد ولی همواره این مرکزها را مرکززدائی میکند.
گویا باید حضورش هرچند ناچیز و گذرا، ولی تکمیلکنندهٔ مرکز ساختارهای جدید باشد. همواره باید «دیگری» را به رسمیت شناخت تا بازاندیشی تکمیل شود. ماشینتحریرها مانند عنصری هویتبخش در متن حاضرند تا هویت شخصیتهای داستان را تکمیل کنند. هویت که همواره نیاز به افزودهشدن و پر شدن جاهای خالیاش دارد و ماشینتحریر قطعه کوچک ولی مکمل آنها خواهد بود.
نویسنده مطلب: علیرضا رحیمی موحد : نویسنده (کتابهای: روز کاغذی فردوسی ـ خندههای شرجی جزیره) و منتقد ادبی |
بیشتر بخوانید
مشاهدۀ همه مطالب هیئت تحریریه