در معرفی سبک نگارش بیژن نجدی اینطور آمده: «واقعگرایی و فراواقعگرایی». بیژن نجدی از پیشگامان داستاننویسی پستمدرن در ایران بهشمار میآید. فرا واقعگرایی یا سوررئالیسم یکی از جنبشهای هنری قرن بیستم است. نزدیکترین معنی سوررئالیسم گرایش به ماورای واقعیت یا واقعیت برتر است. یک جنبش هنری-اجتماعیِ بنیادستیز بهشمار آورد. میل به ایجادِ دگرگونی در زندگی روزمره از طریق آشکارسازی امرِ شگفتانگیز و تصادفی عینیِ نهفته در نظم ظاهریِ واقعیت.
این جنبش در عمل با انتشار مجلهی انقلاب فراواقعگرا توسط برتون آغاز شد. سالوادور دالی، رنه ماگریت و لویی آراگون از جمله سوررئالیستهای مشهور هستند. در نوشتن که اثر آن مثل دیدن تابلوی نقاشی سالوادور دالی مستقیماً به تحلیل ذهن نمیرسد، میتوان «نوشتن خود به خود» و تثبیت آنچه به ذهن نویسنده خطور میكند، را نمونهی سورئال در متن دانست. به عقیده این گروه هر چیز که در مغز انسان می گذرد (در صورتی که پیش از تفکر یادداشت شود)، مطالب ناآگاهانه، حرفهای خود به خودی (که بدون اختیار از دهان بیرون می آید) و همچنین رویا جزء مواد اولیه سورئالیسم به شمار می رود.
با این مقدمه و توضیحات اگر به تحلیل داستانهای کوتاه بیژن نجدی در مجموعهی یوزپلنگانی که با من دویدهاند برسیم، اولین مسئلهای که تکلیف روشن نخواهد بود همین کلمهی سورئالیسم در داستانهای این مجموعه است. نشانههای سبک واقعیتگرایی در بخشهای مختلف بعضی از داستانهای این مجموعه در کنار نشانههای سبک فراواقعیتگرایی در تعداد دیگری از داستانها به چشم میخورد.
همذاتپنداری با اشیای بیجان، استعارهها و توصیفهای شاعرانه که نویسنده را از سایر همنسلانش مجزا و ویژه میکند. در داستان خاطرات پارهپارهی دیروز، توصیف صورت ماهرخ زمان گریه اینجور نوشته شده:«گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده بود.» در داستان شب سهرابکشان، که شخصیت اول داستان مرتضای ناشنواست نویسنده به زیباترین و هنرمندانهترین شکل مینویسد:« مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد میآمد به مرتضی نشان داد» ما درین داستان گفتگوی مرتضی را به راحتی میبینیم، مثلاً وقتی با اصرار قد کشیدن درخت گردو را با چسباندن گوشش به تنهی درخت نشان میدهد.
در تمام داستانها توصیفات در خدمت صحنههایی هستند که داستان را از واقعیتگرایی صرف بیرون میکشد امّا خواننده نزدیکی خودش را با شخصیت داستان احساس میکند، هیچ امر فراواقعیت اتفاق نمیافتد مگر در جزئیاتی که در کلیت یک واقعگرایی نمود پیدا کند. فضای مجزای درگیری هر شخصیت در رویارویی با مرگ به صورت کل، و یک تغییر بصورت جزء آنطور که در داستان «روز اسبریزی» آمده، درونمایهی داستانهای این مجموعه است.
یوزپلنگان برای اولین بار در سال ١٣٧٣ بههمت نشر مرکز چاپ شد و برخی از منتقدین عقیده داشتند نجدی اساس داستان را با نثر شاعرانهاش مخدوش کرده است، این انتقادات موجب آزردگی و دلگیری نجدی شد، اما یک سال بعد، کتاب برندهی قلم زرین «جایزهی گردون و بعد در سال ١٣٧٩ برگزیدهی «جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. پس از درگذشت نجدی داستانهای «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از این مجموعهداستانی اساس سناریوی فیلمهای کوتاه قرار گرفت.
سبک نگارش بیژن نجدی
اگر دوباره به بررسی سبک نگارش نجدی در داستانها برگردیم، برخی از نشانههای پستمدرن همچون: عدمقطعیت، تناقض، تغییر زاویۀدید(در داستان روز اسبریزی بطور خاص؛ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻔﺲ ﻳﻚ اﺳـﺐ ﺑـﻪﻋﻨﻮان ﻗﻬﺮﻣﺎن اصلی داﺳـﺘﺎن اﺳـﺖ. امّا اﻳـﻦ ﺧﻮدﮔﻮیی از دو زاوﻳﻪدﻳﺪ و ﺑﺎ دو راوی رواﻳﺖ میﺷـﻮد، یعنی داﺳـﺘﺎن دارای زاوﻳﻪدﻳﺪ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻳﺎ ﭼﻨﺪﮔﺎﻧﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮر ﻣﻮازی دو دﻳﺪﮔﺎه و ﺟﻬﺎن را در ﻳﻚ ﺟﻬﺎن کلی ﺣـﺎﻛﻢ ﺑﺮ داﺳﺘﺎن ﻧﺸﺎن میدﻫﺪ)، شکست خط روایت و زمان داستان، فراداستان تاریخنگارانه و ادغام خیال و واقعیت دیده میشود.
بیژن نجدی در تدوین داستانها از مشخصههای مدرن وپستمدرن در کنار یکدیگر بهره برده است و نمیتوان این مجموعهداستانی را صرفاً مدرن یا پستمدرن خواند. وجود فضا و شگردهای داستانی که کمتر کسی طی سالها تبحر آن را داشته دست به اتصال واقعیت و رویا زده.
همسر بیژن نجدی درباره چگونگی نگارش داستانهای این مجموعه گفته است: «بیژن برای نگارش داستانها، عميقاً به فكر میرفت، ساكت و كمحرف میشد، برنامهريزی داشت، بیاشتها میشد و غمگين بود. به اتاق كارش میرفت، ويولون پرويز ياحقی را گوش میداد و مینوشت و در یک شبانهروز نزديك به نيمصفحه بيشتر نمینوشت.
مثلاً داستان «شب سهرابكشان» پس از شش سال، بازنویسی شد و و چند بار تغيير كرد. برای هر داستان دو يا سه پايانبندی مینوشت و پس از مشورت با من، يكی را انتخاب میكرد. بعد از تمامشدن داستانها، آن را در دفتر ٢٠ برگی كه از بچهها میگرفت، پاكنويس میكرد و در صفحه اولش مینوشت «تقديم به همسرم» و به من میداد.
او در مصاحبهای که با «فرنگیس حبیبی» از رادیوفرانسه انجام داد درباره علت نامگذاری کتاب گفت: «یوزپلنگ، هر انسان آرمانخواهی است که در طول تاریخ برای انسان دویده است.
او «یوزپلنگ» را استعارهای از نسل، نهاد، آرمان و کسانی میداند که همانند نوع یوزپلنگ، در آستانه انقراض و موردهجوم هستند؛ باورها، هستیها و کسانی که به گذشتههای نزدیک یا دورتر ما تعلق دارند و شاید دیگربار در تاریخ تکرار نشوند.
نویسنده مطلب: مرجان صادقی : نویسنده کتابهای: هاسمیک ـ مردن به روایت مرداد |
بیشتر بخوانید
مشاهدۀ همه مطالب مرجان صادقی