مترجم هری پاتر و دغدغه هایی از جنس کتاب

قطار دیر آمد و کودک یازده‌ساله‌ای به نام هری پاتر خلق شد! جادوگری که عینک گردش را به همه شناساند. از دنیای معمولی مشنگ‌ها (غیر جادوگران) در خانه‌ی معمولی در کنار خاله و شوهرخاله و پسرخاله‌ به مدرسه جادوگری هاگوارتز پا گذاشت. اتفاقات داستان را خودش به تنهایی رقم زد: جادوگری، روابط اجتماعی و عاطفی، چالش‌های نوجوان عادی مانند دوستی و امتحانات و از همه مهم‌تر آماده‌سازی برای تقابل با مشکلاتی که پیش رویش بود. داستان از تابستانی آغاز می‌شود که هری پاتر جنی خانگی می‌بیند. جن به او هشدار می‌دهد که به مدرسه نرود. بعدازآن با سه نفر از دوستانش و با ماشینی پرنده از دست خاله و شوهرخاله بداخلاقش فرار می‌کند و به خانه دوستش می‌رود. اتفاقات عجیبی از راه می‌رسند، گربه سرایدار با طلسمی خطرناک بی‌هوش می‌شود. خون‌نوشته‌هایی بر دیوارها حک می‌شود مبنی بر آن‌که: تالار اسرار گشوده شده‌ست.

زنجیره‌ای ازین داستان‌ها از دل این خون‌نوشته به دنیای داستان پا می‌گذارد.

ویدا اسلامیه اولین بار با ترجمه‌ی به موقع‌اش پای این جادوگر را به ایران باز کرد.

به گفته‌ی او«هری پاتر شخصیت جذاب و بامزه‌ای دارد که آدم خودبه‌خود به طرفش کشیده می‌شود، یک بچه جادوگر یتیم. با یک دوست واقع‌گرا و درس‌خوان و یک دوست ماجراجو و بزن‌بهادر؛ که اگر هرکدامشان نباشند، داستان یک‌چیزی کم دارد!»

به این بهانه با مادر هری‌پاتر ایران، گفتگوی خودمانی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

1- به‌عنوان شروع بحث، این خبر رو حتماً شنیدی که اداره کتاب کره شمالی موافقت خود را با ورود آثار جی‌کی‌رولینگ به بازار اعلام کرده تا شهروندان این کشور بتوانند برای نخستین بار نسخه اصلی «هری پاتر» را بخوانند، آیا این خبر نشان‌دهندۀ تغییرات روشنی در دنیا هست؟

پاسخ: این خبر را نشنیده بودم ولی از شنیدنش خوشحال شدم. هرچند نمی‌توانم تصور کنم هری پاتری که مردم کرۀ شمالی می‌خوانند همان باشد که بقیۀ دنیا خوانده‌اند. به گمانم اگر نسخۀ هری پاتر به زبان کرۀ شمالی را دوباره ترجمه کنیم (البته اگر به دستمان برسد!) شگفت‌زده خواهیم شد. بنابراین شاید برای خوش‌بینی کمی زود باشد.

2- خانم رولینگ می‌گه از سن شش‌سالگی تقریباً به‌طور مستمر می‌نوشته و یک روز در خلال چهار ساعت تأخیر قطار، همه جزئیات رمان هری پاتر در ذهنش شکل گرفت: تصویر پسرکی لاغر و نحیف، با موهای پرکلاغی که عینکی به چشم داشت و هیچ نمی‌دانست که یک جادوگره، به‌عنوان یک مترجم تصمیم شما برای شروع این رمان از کجا شروع شده؟ آیا علاقه‌ای به رمان‌های فانتزی در ذهن داشتید؟

پاسخ: من با خواندن سومین کتاب این مجموعه با عنوان هری پاتر و زندانی آزکابان با این داستان‌ها آشنا شدم و چون داستانش به نظرم جذاب بود تصمیم به ترجمۀ کتاب گرفتم. در آن مقطع تنوع داستان‌های نوجوانان چندان زیاد نبود و جای کتاب‌های فانتزی را در بازار کتاب ایران خالی می‌دیدم. البته هیچ فکر نمی‌کردم این مجموعه در ایران و جهان با چنین استقبال پرشوری مواجه شود.

3- در اوایل انتشار مجموعه هری پاتر، اکثراً دیدگاه‌های بسیار مثبتی نوشته می‌شد مثلاً گاردین آن را رمانی «با ساختار قوی که از هوشی مبدعانه مایه می‌گیرد نامید. امّا بعد از مدتی، احتمالاً از انتشار جلد پنجم به بعد انتقادات جدی‌تر صورت گرفت. استاد دانشگاه ییل، محقق و منتقد ادبی، هارولد بلوم با گفتن اینکه «ذهن رولینگ آن‌قدر اسیر کلیشه‌ها و صنایع مرده است که هیچ سبک نوشتاری دیگری ندارد» انتقادات تندی را علیه او به پا کرد. یا در مقاله‌ای در نیویورک‌تایمز درموردش نوشتند «دنیایی ثانوی که از موتیف‌هایی وصله‌پینه و سرهم‌بندی شده است»؛ بنابراین می‌شه نتیجه گرفت که برای هر اثر ادبی نقدهای منفی و مثبت زیادی نوشته می‌شوند، شما به‌عنوان مترجم یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های دنیا برای شروع از شکست نترسیدید؟

پاسخ: در آن روزها که ترجمۀ مجموعۀ هری پاتر را شروع کردم، تازه‌وارد حوزۀ ترجمه شده بودم و انگیزۀ زیادی برای کار داشتم. از طرفی آن زمان این کتاب هم مثل بسیاری از کتاب‌های دیگر با عنوان کتاب پرفروش معرفی می‌شد. از گوشی هوشمند و گوگل هم خبری نبود. بنابراین من با آرامش و بدون هیچ دغدغه‌ای کارم را شروع کردم. اما اوضاع به این صورت باقی نماند. وقتی هری پاتر در ایران شناخته شد، چه میان خوانندگان چه میان ناشران شیفته‌های بسیاری پیدا کرد و به‌تدریج وارد عرصۀ رقابت تنگاتنگی شدیم. مسابقه‌ای پراضطراب با اعمال شاقه! اما آن روزها هم گذشت و امروز رسیدیم به نقدهای تندوتیز و مثبت و منفی.

4- دربارۀ آینده کتاب و ادبیات، نگران نیستید؟ اولین راه‌حل برگرداندن مردم به سمت کتاب چی می‌تونه باشه؟

پاسخ: به قول حضرت حافظ «چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند». البته که کتاب و ادبیات در ایران به‌ویژه در یکی دو دهۀ اخیر با فشار وحشتناکی دست‌به‌گریبان بوده طوری که بسیاری از ناشران از ادامۀ کار منصرف شدند و صنعت نشر لطمۀ جبران‌ناپذیری خورد. بااین‌حال، به امید زنده‌ایم و جز تلاش چاره نداریم. به نظرم مهم‌ترین راه برای رواج کتاب‌خوانی، به کار گرفتن شیوه‌هایی است که در کشورهای بسیاری اجرا می‌شوند، مثل‌اینکه کتاب و ادبیات را در برنامۀ آموزشی مدارس بگنجانیم و به‌اندازۀ موضوع‌های درسی دیگر به آن اهمیت بدهیم. به‌عبارت‌دیگر، کلاس ادبیات فارسی مدارس به کتاب فارسی محدود نباشد و در برنامۀ درسی هرسال، خوانش، یادداشت‌نویسی و نقد ادبی چند کتاب را داشته باشیم و نمونه‌های گوناگونی از شعر و داستان ایران و جهان را به دانش‌آموزان معرفی کنیم. من نمی‌دانم چرا ما ایرانی‌ها که شعر در خونمان است و همه به‌نوعی شاعریم چرا نباید از همان مقاطع ابتدایی با شعر شاعران مطرح جهان آشنا شویم. شعر و داستان مقوله‌ای است که اگر با دقت و توجه به سلیقۀ ادبی کودکان و نوجوانان انتخاب شود، به‌قدری جذابیت دارد که می‌تواند اشتیاقی پایدار ایجاد کند و نتیجۀ آن گرایش نسل‌های پی‌درپی به ادبیات و کتاب‌خوانی خواهد بود.

5- ما سیر تحول پاورقی‌نویسی و ادبیات عامه‌ پسند رو در ادبیات ایران داشتیم، این مقوله در مطالعاتی که تا امروز داشتی و کتاب‌هایی که برای ترجمه انتخاب کردی تا چه اندازه در خارج از مرزها و در کشورهای پیشرفته وجود داره؟

پاسخ: به نظرم ادبیات عامه ‌پسند را به‌درستی زیربنای ادبیات جدی دانسته‌اند چون بسیاری بعدازاین مرحله، سراغ ادبیات جدی‌تر می‌روند و به‌راستی می‌تواند مقدمه‌ای برای درک بهتر داستان و التذاذ از ادبیات ناب باشد. این امکان هم وجود دارد که سلیقۀ خوانندگان ادبیات عامه‌پسند در همان سطح بماند و این نوع داستان‌ها برایشان کافی باشد. بااین‌حال ادبیات عامه‌پسند هم رده‌بندی دارد و از داستان‌های ساده‌تر شروع می‌شود و به داستان‌های پیچیده‌تر می‌رسد. بنابراین ممکن است ارتقاء سلیقه در خود این بخش نیز وجود داشته باشد. این‌گونه داستان‌ها در کشورهای دیگر هم کم نیستند و مخاطبان خود را دارند. اما به نظرم صحبت از لزوم یا عدم لزوم وجود این نوع ادبیات بی‌فایده است چون چه بخواهیم چه نخواهیم ادبیات عامه‌پسند و طرفدارانش همه‌جا وجود دارند. مثل این است که بگوییم چرا مردم فست فود می‌خورند.

Harry Potter

6- اعتماد عمومی نسبت به ادبیات از بین رفته، مردم اگر بخواهند کتاب بخوانند معمولاً ترجمه رو انتخاب می‌کنند، به‌نظرتون این مسئله چقدر مسیر پیشرفت ادبیات جدی ایرانی رو سد می‌کنه؟ و اقبال کارهای ترجمه شده چرا نزد خوانندگان ادبیات داستانی بیشتره؟

پاسخ: شاید یکی از دلایل اقبال کتاب‌های ترجمه‌شده این باشد که به‌نوعی گلچین شده‌اند. مترجم از میان آثار بی‌شماری کتابی را انتخاب و ترجمه می‌کند و چون اغلب سلیقۀ ادبی مترجم و خوانندگانش کمابیش به هم نزدیک است، خواننده با اطمینان کتاب ترجمه‌شده را می‌خرد. اما روی آثار داستان‌نویسان ایرانی تبلیغات گسترده‌ای نمی‌شود و خواننده اگر تمایلی به خواندنشان داشته باشد، در انتخاب کتاب سردرگم می‌ماند، مگر این‌که از پیش با آثار نویسنده‌ای آشنایی داشته باشد. به نظرم این‌که ادبیات ترجمه‌شده را سد راه ادبیات ایران بدانیم نوعی بهانه‌تراشی و فرار از واقعیت است. داستان‌نویسی در ایران در مقایسه با ادبیات جهان، هنری نوپا و جوان است و در بازار کتاب ایران باید با داستان‌هایی رقابت کند که تاریخی چندصد ساله دارند. پیروزی در چنین رقابتی مستلزم مطالعات جامع و گسترده، نوآوری و آگاهی از سلیقۀ خوانندۀ ایرانی است.

7- دلایل انتخاب کتاب برای ترجمه برای شما چیه؟ آیا معیارهایی برای انتخاب داری؟

پاسخ: من اگر با کتابی ارتباط برقرار نکنم و از خواندنش لذت نبرم، به‌سختی می‌توانم آن را ترجمه کنم و احتمال می‌دهم همۀ مترجم‌های ادبی هم حس مشابهی داشته باشند. بنابراین انتخاب کتاب برای من امری سلیقه‌ای است.

8- بعد از ترجمه یک اثر بحث اصلی در کشور ما بحث امکان انتشار اثره، ممیزی و سانسور تا حد زیادی محدودیت رو زیاد می‌کنه آیا این تجربه رو داشتی که بعد از پایان یک کار مجوز نگیره کتابی که ترجمه کردی؟

پاسخ: بله این تجربه را داشته‌ام. یکی از اولین کتاب‌هایی که ترجمه کردم کتابی به نام «گناه» بود و حدود بیست سال بعد از ترجمه چاپ و منتشر شد.

9- اگر ترجمه را یکی از دریچه‌های ارتباط با فرهنگ‌ها و ملل دنیا بدانیم، تغییرات این دریچه‌های ارتباطی نسبت به گذشته چقدر روی کار ترجمه تأثیر داشته؟

پاسخ: به نظرم با وجود رواج تلفن‌های هوشمند و انواع کامپیوترهای کوچک و بزرگ و تنوع و فراوانی فیلم‌ها و سریال‌های امروزی، هنوز کتاب بیش از هر چیز دیگری معرف فرهنگ کشورها است، شاید چون کتاب‌ها هنوز آن‌چنان تجاری نشده‌اند و از متن زندگی واقعی مردم مایه می‌گیرند.

10- مهم‌ترین دغدغه و مشکل حوزۀ ترجمه چیه؟

پاسخ: یکی از مشکلاتی که زیاد به چشمم می‌خورد، کمبود منابع جامع و منسجم در زمینۀ انواع فرهنگ واژگان تخصصی است. این هم باعث تکثیر بی‌رویۀ معادل‌های تخصصی بر اساس سلیقۀ مترجم‌ها می‌شود، هم باعث سردرگمی خواننده‌ها. مشکل دیگری که بارها مطرح شده، ترجمه‌های متعدد از یک اثر است که برآمده از عدم رعایت کپی‌رایت در ایران و بحثی تکراری است و گمان نمی‌کنم راه به‌جایی ببرد.

11- در کتاب هری پاتر افسونی به نام Expecto Patronum وجود دارد که باعث می‌شود حیوانی روح مانند را با چوب‌دستی خود خلق کنید. این حیوان باتوجه به احساس مثبت شما به وجود می‌آید. اگر این چوب‌دستی رو در اختیار داشتی چه چیز خلق می‌کردی؟

پاسخ: در داستان‌های هری پاتر این افسون برای ساختن سپر مدافع است و بیش‌تر برای محافظت جادوگرها از موجود شرور و خطرناکی به نام دیوانه‌ساز کاربرد دارد. دیوانه‌سازها از انرژی مثبت افراد تغذیه می‌کنند و در نتیجه با نزدیک شدن به افراد، شادی و نشاطشان را می‌مکند و وجودشان را از هر احساس خوبی خالی می‌کنند. برای اجرای افسون سپر مدافع، شخص باید خاطرۀ خوشی را به یاد آورد و سپس با بر زبان آوردن ورد «اکسپکتو پاترونوم» به کمک چوب‌دستی افسون را اجرا کند. اگر افسون به‌درستی اجرا شود، حیوانی نورانی از نوک چوب‌دستی خارج می‌شود که برای هرکسی شکل ثابتی خواهد داشت و می‌تواند شکل عقاب، گربه، آهو، خرگوش یا هر حیوان دیگری باشد. انتخاب شکل حیوان در اختیار شخص نیست و به خصوصیات اخلاقی و عاطفی شخص بستگی دارد. اما اگر انتخابی بود شاید شیر را انتخاب می‌کردم، نمی‌دانم!

 

مصاحبه‌کننده: مرجان صادقی : نویسنده

 

بیشتر بخوانید:

مشاهدۀ همه مطالب ویدا اسلامیه
0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

نوزده + نه =