جنگ در هر زمان و در هرکجا که اتفاق بیفتد، به تجارت و به کسبوکارها آسیب میزند. امّا تجارت گاهی معادلات بزرگی هم دارد که از دل کوچکترین خصومتها یا بزرگترین جدالها قد میکشد تا چرخهای اقتصادی را روغنکاری کند. امّا چه کسی از این ابهام و بیاطمینانی میتواند پرده بردارد؟ خواب روسای شرکتهای دخیل در جنگ را چه کسی آشفته میکند؟ تاریخ نشان داده جنگ بهای خیلی از کالاهای اساسی را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد. افزایش اجتنابناپذیر قیمتهای جهانی در طول جنگ جهانی اول و دوم در بسیاری از کشورهای بیطرف یکی از صدها عواقب جنگافروزی بوده است که توجه اقتصاددانان زیادی را به خود جلب کرده، امّا از بین نویسندگان بزرگی که مستقیماً از جنگ نوشتهاند و مفاهیم مقدس وابسته به آن را زیر سؤال بردهاند، «پییر لومتر» یکی از موفقترینهاست. یکی از مهمترین رمانهای ضدجنگ را با عنوان « دیدار به قیامت » در سال ۲۰۱۳ در پاریس به چاپ رساند. در همان سال برنده چند جایزه مهم از جمله جایزه گنکور شد و در آن سال بیش از پانصد هزار نسخه فروخت و مدّتها در صدر پرفروشها قرار گرفت. نسخه صوتی این رمان با صدای خود نویسنده منتشر شد و کمی بعد کتاب مصور آن نیز به بازار آمد. در ایران، چند مترجم این اثر را پیدرپی در سالهای ۱۳۹۴، ۱۳۹۵، ۱۳۹۶، ۱۳۹۷ به فارسی برگرداندند:
مرتضی کلانتریان؛ نشر آگاه، به امید دیدار در آن دنیا، پرویز شهدی؛ نشر به سخن، به امید دیدار در آن دنیا، مهستی بحرینی؛ تهران: انتشارات ماهی، سه روز و یک زندگی، ترجمۀ محمد نجابتی، انتشارات قطره؛
نوشتۀ پشت جلد تا حد زیادی به خواننده اطلاعات مورد نیازش را میدهد:
«جنگ برای تجارت بسیار سودآور است، حتی پس از پایان آن»؛
با به پایان رسیدن بزرگترین کشتار قرن بیستم در جنگ جهانی اول در سالهای 1914-1918 و باقی ماندن ویرانههایی عظیم، دو نجاتیافتۀ این فاجعه، دو سرباز خط مقدم جبهه، که چندان هم سلامت جسمی و روحی ندارند، وادار میشوند کلاهبرداری حیرتانگیز و ضداجتماعی طرحریزی کنند. گویا از میدان افتخارآمیز نبرد با دشمن، برای نجات میهن تا صحنههای کسبِ سود راه درازی در پیش نیست. رمان دیدار به قیامت بنای عظیمی است برافراشته بر پایههای بیرحمیها و تقلبهای گوناگون، با ساختاری درخشان و قدرت بیانی پرصلابت.
لومتر عنوان این رمان را از آخرین نامهای برداشته که سرباز «ژان بلانشار» به همسرش نوشت؛ سربازی که در سال ۱۹۱۴ ناعادلانه به جوخۀ آتش سپرده شد. این سرباز در نامهاش نوشته بود:
«اگر دست روزگار به کمکم نشتابد، این آخرین نامه از طرف من خواهد بود. پس به امید دیدار در آن دنیا همسر عزیزم…»
فضای مهیب و تاریک پس از جنگ جهانی اول مخاطب را با تلاش آنی انسانها در بزنگاههای عجیب انسانی روبرو میکند. جنگ تمام شده، امّا روزگار قهرمانان فرانسوی پس از جنگ بهمراتب سیاهتر از زمان مبارزه است.
شیوۀ روایت در رمان دیدار به قیامت
شیوه روایتگری روشیست که نویسندگان برای ارائه داستان از آن بهره میگیرند. در شیوه روایتگری سه اصل سازنده بررسی میشود: زاویه دید، صدای روایت، زمان روایت؛
دیدار به قیامت با ضربآهنگ سریع و زاویۀ دید دانای کل خواننده را از همان ابتدا با پیچوخمهای داستانی روبرو میکند. ابتدای داستان در خط مقدم جبهه است و تعلیق زمانی اتفاق میافتد که سربازی شاهد شلیک فرماندهاش به یکی از همرزمانش است. اشتیاق به روایتگری لومتر بنای این رمان باشکوه را ساخته و اولین عنصر نامتعارف، یعنی شلیک به نیروی خودی را محور روایت قرار میدهد. جیام کوئتسی ایدۀ روایت را اینطور شرح میدهد:
دوچیز برای خوانندگان هیجانانگیز است. یکی تجربۀ انباشتن زمان و چگال کردن نقاط پراهمیت سیر وقایع قصه؛ دیگری رقیق کردن و نادیده گرفتن یا رد شدن از دورههای بیاهمیت زمان ساعتی یا تقویمی. درواقع لذت بردن از روایت در دل همین بازی با زمان نهفته است. همین خم کردن و تاب دادن زمان و در کل بودن در جایگاهی که دلالت کنترل زمان را در دست میگیرد مسلماً لذت تسلط را در پی خواهد داشت.
پییر لومتر روایتش را در رمان رمان دیدار به قیامت با ادراک زمانمحور از جهان آمیخته به جنگ و جنایت جلو میبرد. قصۀ کامل و روشن و با جزئیات وحشتآوری که تصاویر میسازند، شبیه برپا شدن طوفانیست که کشتی را به گِل مینشاند. آلبر مایار و دیگر همرزمانش در روز اعلام آتشبس به دستور فرمانده ستوان پرادل به دل لشگر آلمان میزند. زیر صفیر گلولههای توپ و خمپاره میدوید و سلاحش را با تمام توان در دستانش میفشرد. جلو و عقب او سربازان مثل دیوانهها فریاد میزدند. همه بهسوی دشمن هجوم میبردند، سرشار از خشمی بیحساب و میل برای انتقام گرفتن. پییر لومتر از سرباز مایار آدم بدشانس و دستپاچلفتی میسازد که از تأثیر خبر آتشبس، آتش انتقامش شدیدتر شده. او به دوستان کشته شده و نامزد از دسترفتۀ خود فکر میکند و آمادۀ دریدنِ شکم کسانیست که سر راهش قرار میگیرد. طبق دستور ستوان پرادل باید تپهای را فتح کنند، امّا فتح تپه چه دستاوردی برای پرادل دارد؟ چرا با وجود گلولههایی که در دو طرفشان شلیک میشود و خبر آتشبس باید به جنگ ادامه بدهند؟ اولین جایی که صدای ذهن آلبر از مخاطب سؤال میپرسد جاییست که پیرمرد همرزمش گریزونه را میبیند که با صورت روی خاک افتاده. چند ثانیه فرصت دارد تا آلبر پی به حقیقت ببرد، چند ثانیه که «درک حقیقت» در چهرهاش نمایان شود. امّا حقیقت چیست؟
«وقتی آدم به سمت دشمن پیش میرود با دو گلوله در پشت بدن نمیمیرد.» ص 16 حقیقت این است.
آلبر حیرتزده از این کشف، برمیگردد و پرادل را میبیند. از نگاه مستقیم ستوان پرادل حقیقت برای آلبر روشن میشود. درست در کنار گودال دهنگشاد چشم در چشم میشوند و ستوان به ضربهای او را داخل گودال میاندازد تا رازش با سرباز فلکزده مدفون بماند.
خواننده میخواهد بداند چه چیزی باعث این جنایت شده، چه اتفاقی افتاده. نویسنده در همان ابتدا روایت خود را درست جلو برده. رخداد سازندۀ ابتدایی داستان، شلیک به نیروی خودی، نقطۀ عطف پیشروندۀ باقی رمان است. توالی رخدادها بهسرعت اتفاق میافتد و میخکوبکنندهست و رخدادهای مکمل را میسازد. در سلسلهمراتبی که حوادث رمان میسازند خواننده رفتهرفته به شخصیتهای رمان آگاهی پیدا میکند. امّا جا دارد از همین بحث، به تعریف رخداد سازنده و مکمل بپردازیم. بارت در تعریف رخداد سازند یا هستۀ داستان میگوید: رخداد سازنده رخدادیست که نمیتوان آن را از قصه حذف کرد.
در رمان دیدار به قیامت کشته شدن همرزمان آلبر، توسط ستوان پرادل هستۀ رمان است. پرت شدنش به گودال هم هستۀ دیگر رمان. امّا ازدواج نامزد آلبر، رخداد مکمل است. مقداری زیادی از تأثیر، اولویتهای اخلاقی و شخصیتپردازی قصه بر دوش همین رخدادهای مکمل است. در یککلام روایت چیزی فراتر از قصۀ صرف است و رخداد مرکزی نقطۀ قوت و ثقل یک اثر.
انسجام روایت
پیشفرض وجود انسجام یک روایت این است که معناهای دریافتشده در یک قسمت متن باید در تناسب با معناهای یافتشده در سایر بخشهای متن باشد. با این توضیح برگردیم به بررسی تفسیر روایت رمان دیدار به قیامت در نقطۀ ابتدایی رمان:
آلبر به کشته شدن گریزونه شک میکند.
جسدش را وارسی کرده و متوجه میشود او از پشت گلوله خورده.
با ستوان پرادل روبرو میشود.
کشته شدن همرزمش، کار ستوان پرادل بوده.
ستوان پرادل او را درون گودالی هل میدهد.
شخصیت داستان کیفیتهای مختلف را به ما عرضه میکند. سعادت یا شقاوت شخصیتها در گروی کنشها اتفاق میافتد. ستوان پرادل برای رسیدن به مقام بالاتر نظامی بعد از اعلام آتشبس سربازانش را به سمت تپهای که در دست آلمانهاست میفرستد و از پشت بهشان شلیک میکند. کشتۀ بیشتر امتیاز بیشتر. هدف اصلی سیر وقایع روایی تا اینجای داستان آشکارسازی شخصیت پرادل بود. امّا در ادامه خواننده آلبر را ته گودال میبینیم. با فکر بریدهبریده به نگاه یخزدۀ پرادل نگاه میکند.
شبح ستوان پرادل مثل فرشتۀ مرگ، لبۀ گودال است. ص 17
پرادل با خونسردی به آلبر نگاه میکند. بیحرکت، خیره و با لبخندی بر لب. ثانیهای بعد خمپارهای منفجر میشود و آلبر در زیر خاک مدفون میشود. او زیر خاک به تمام جنگ وحشیانهای که در آن بود فکر میکرد. مرگ در اثر خفگی به نظر او مرگی بود وحشتناکتر از هر مرگی.
همهچیز ساکت شده بود. انگار خداوند سوت پایان بازی را زده بود. ص 24
رویدادهای رمان دیدار به قیامت شامل افرادند. ماهیت همین افراد تعیین میکند رویدادها چگونه پیش بروند. شخصیتها با کنشگری باعث ایجاد اتفاق و ساختن بدنۀ اصلی رمان میشود. انگیزهها، نقاط قوت، ضعف، میزان موثق بودن، قابلیت عشقورزی و بهطورکلی رفتار شخصیتها رفتهرفته برای خواننده روشن میشود. در لحظهای که مرگ آلبر قطعیست، سرباز دیگری به نام ادوارد پریکور از راه میرسد. نجات آلبر به مجروح شدن خودش میانجامد و انفجاری باعث از بین رفتن بخش بزرگی از صورتش میشود. امّا ادوارد پریکور کیست؟ در ادامه رابطۀ آلبر و ادوارد چه سیری پیدا میکند که کلاهبرداری تاریخی را رقم میزند؟ آیا آلبر میتواند از جنایت ستوادن پرادل پرده بردارد؟
گرهافکنی درین رمان با خلق حوادث و موقعیتهای دشوار پیرنگ داستان را با سرعت درست و بهجایی گسترش میدهد. جایی به گرهگشایی میانجامد که ادوارد به مرگ خود نزدیک شده و مخاطب او را کاملاً با زاویههای پنهان شخصیت و مشکلات خانوادگیاش میشناسد. کلاهبرداری میلیونی رقم خورده و آلبر به سمت زندگی دلخواهش در حرکت است. گرهافکنی ناگهانی صورت گرفته و گرهگشایی بهتدریج. پایانبندی قویترین نقطهایست که این ساختمان عظیم و شکوهمند را بیرقیب میکند. جایی که ادوارد آنطور که خود در آرزوی آن است مثل پرندهای با منقار بلندی که حفرۀ جراحت روی صورتش را میپوشاند، به پرواز درمیآید و رنج، ناامیدی و شکست حاصل از جنگ را مثل آواری روی سر بقیه خراب میکند.
بیشتر بخوانید:
مشاهدۀ همه مطالب ادبیات جدی