فیل ها تنها می میرند | به قلم: ناهید شمس
نمایشنامۀ فیل ها تنها می میرند شامل چهار شخصیت اصلی زری، مهری، مهرداد و داریوش است. اتفاق و در واقع شکستن یک تابو توسط یکی از شخصیتها یعنی زری، سبب ایجاد چالشهای متعدد در زندگی هر چهار شخصیت میشود.
زری همسر مهرداد که هنرپیشۀ تئاتر است به اصرار همسر نمایشنامهنویس و کارگردانش و علیرغم میل باطنی، پیش از انقلاب در نمایش مهرداد به نام «برهنه» بازی میکند و بنا به نقشش که یک زن روسپی ست روی صحنه عریان میشود. همین سبب بدنام شدن او و حتی تحت تأثیر قرار گرفتن موقعیت او بهعنوان یک هنرپیشه میشود. ازآنجاکه همزمان با این اتفاق، انقلاب پنجاهوهفت رخ میدهد، زری به دلیل همین رفتار به پنج سال زندان محکوم میشود؛ اما در این میان همسرش مهرداد به بهانۀ اینکه همسرش با داریوش که کارگردان موفق تئاتر و رقیب اوست رابطه دارد، بیآنکه زری را در جریان قرار بدهد به خارج از کشور میگریزد و زری را با هجمهها و تنهایی و در بحران رها میکند. او در خارج از کشور درحالیکه در وضعیت روحی و مادی نامناسبی ست، مهری یعنی هنرپیشه سابق که نقشهای مکمل زری را بازی میکرده میابد و باوجودی که مهری لااقل ده سال از مهرداد مسنتر است رابطه آنها به ازدواج کشیده میشود.
ده سال از این اتفاق میگذرد. مهرداد و مهری برای کاری به ایران برمیگردند. زری از طریق نقشه داریوش، از این فرصت برای تسویهحساب با مهرداد استفاده میکند و…
نمایشنامه « فیل ها تنها می میرند » درواقع یک متا درام است که هنر نمایش را از وجوه مختلف در ایران بازخوانی میکند، خصوصاً از نظر تاریخی. این نمایش چون آیینهای وضعیت تئاتر بعد از انقلاب را بازتاب میدهد. منفعل شدن هنرمندان و به حاشیه راندن هنرپیشگان و کارگردانهای تئاتر، خصوصاً هنرپیشههای زن در این عرصه.
هنرمندانی که در ایران میمانند مثل زری و بقیه منفعل شده و آنها که تن به مهاجرت میدهند، مثل مهری و مهرداد و داریوش نیز آنچنان گرفتار نوستالژی و بحرانهای روحی ناشی از مهاجرت و تبعات آن میشوند که دیگر انگیزهای برای فعالیت در این عرصه ندارند.
البته در این میان افرادی مثل زری که در این عرصه در زمان پیش از انقلاب تابوشکنی کردهاند گرفتار و بازداشت میشوند. زری اشاره میکند که به خاطر تابوشکنی که به اصرار مهرداد انجام میدهد، یعنی عریان شدن روی صحنۀ تئاتر، بعد از انقلاب محکوم شده و تازه با ارفاق به پنج سال حبس محکوم شده و همنشین دزدها و قاچاقچیها و بزهکارها میشود؛ یعنی نهتنها صاحب اعتباری نمیشود بلکه اعتبارش را تماماً از دست داده و به سخیفترین مرتبه تنزل میابد. این نمایشنامه بهخوبی افول نمایش را در این برهه تاریخی نشان میدهد.
اما در این نمایشنامه بهخوبی مردسالاری حاکم بر جامعه چه پیش از انقلاب و چه پسازآن دیده میشود. سایه سنگین مردسالاری که گویا در این جامعه نهادینه شده است. مهرداد سمبل هنرمند پیشرو جامعه که داعیۀ برابری زن و مرد را دارد، خودش همسرش را به عریان شدن روی صحنه ترغیب میکند، اما در نهایت این تابوشکنی را تاب نیاورده و آنچنان دچار بحران روحی شده که تصمیم به ترک زری میگیرد و میگریزد. در پایان نمایش وقتی زری بازهم تئاتر را بهعنوان آینهای برمیگزیند و از طریق بازی و نمایش، مهرداد را با خودش روبرو میکند، او اقرار میکند که علیرغم پیشنهاد خودش به زری در مورد پذیرش این نقش، با دیدن زری عریان در روی صحنه و دیدن تماشاگران حریص، دچار بحران روحی شده و این تجاوز به ملکش را برنتافته. برای مهرداد و جامعه مردسالار، زنان هنوز هویت مستقلی ندارند و جزو ملک آنها حساب میشوند. همانطور که مهرداد بعد از گریزش از ایران و مهاجرت به اروپا از مهری متمول بهعنوان وسیلهای برای یافتن رفاه و آرامش و سرپناه استفاده میکند و این همان پاشنه آشیل قشر روشنفکر ایرانی ست، او که پیش از انقلاب معترض دیکتاتوری و تفکر پدرسالاری ست خبر ندارد که این دیکتاتوری و مردسالاری در گمترین و دورترین سلولهای وجودش رخنه کرده و به این راحتیها دست از سرش بر نخواهد داشت. همین است که تا روح جمعی بر این پدرسالاری غلبه نکند بازهم فیل ها تنها می میرند . در جایی زری اسلحه را روبروی مهرداد میگیرد و از او میخواهد برای اینکه بداند او عریان بر روی صحنۀ نمایش چه حسی داشته، عریان شود و وارد صحنۀ زندگی شود، مهرداد حاضر به پذیرش نیست. او میگوید حاضر است بمیرد اما به این کار تن ندهد و این نشان صلبی جماعتی ست که شاید تنها مرگ میتواند اورا عریان کند و در مقابل خودش بنشاند؛ اما زری مرزها را به خاطر عشق درنوردیده و به مرحلۀ عریانی رسیده است، ازاینروست که آیینه شده و در مقابل خودش مهرداد و مهری قرار گرفته و همگان را بازمیتاباند.
فیل ها تنها می میرند | بهقلم: فروزان مقصودی
بازیگران در « فیل ها تنها می میرند » نشانهگذاری میشوند. کلام و لحن آنها شناسانده میشود و مخاطب، نیازی برای رجوع به قسمت مشخصکننده گوینده نمیبیند. چون شخصیت با نوع کلمات و لحن بیان قابل تفکیک است. همین موضوع باعث میشود ارتباط با متن از بین نرود و وقفهای برای فهمیدن گوینده متن ایجاد نشود.
« فیل ها تنها می میرند » موضوع جذابی دارد. مثلثهای عشقی از گذشته تاکنون موضوع خیلی از نوشتهها بودهاند و این جذابیت متن و کنجکاوی مخاطب را بیشتر میکند که تا انتها آن را رها نکند. هرچند که این سطح موضوع بوده و فرهنگ، جامعهشناسی و روانشناسی هم در این نمایشنامه بهخوبی گنجانده شده است.
در این نمایشنامه، رویدادها بازسازی میشوند یا صحنۀ رویداد نمایش داده میشود (صحنه محاکمه، سیلی زدن مهرداد به زری) یا رویداد توسط بازیگران و رو به تماشاگران (مخاطبان) روایت میشود. این کار باعث دخیل شدن مخاطب در ماجرا شده و باعث میشد خود را فردی خارج از ماجرا نبیند و بهراحتی دخالت و قضاوت کند.
یکی دیگر از دلایل یکی شدن مخاطب با نمایشنامه، ترکیب جملات است. جملات در « فیل ها تنها می میرند » سه قسمت دارند. بخش تعریف رویداد، نگاه گوینده رویداد و ظن و گمان گوینده در مورد فرد مقابل. این موضوع باعث میشود هر باریک واقعه مشترک را ببینیم. دو نظر واقعی و دو گمان، این تعدد و تفاوت در برداشتها باعث میشود مخاطب به تجزیهوتحلیل روابط بپردازد.
«فیل ها در تنهایی می میرند» در سه پرده است.
پرده اول جدل کلامی و کلکل بین داریوش و مهرداد. دو رقیب کاری که لحن آنها شخصیت داریوش را مردی آبزیرکاه نشان میدهد و در ادامه با تهمتی که به زری و او داده شد این امر به نظر بعید نبود و حس عمیق دلسوزی نسبت به مهرداد را ایجاد میکرد. (همذات پنداری با مهرداد)
اما بعد در برخورد مهرداد با داریوش و فهم ازدواج مهری و مهرداد، این حس همدردی به تنفر تبدیل شد. این بار داریوش به نظر بیگناه آمد و شک اینکه زری طعمه یک عشق پنهانی شده است تقویت شد. (هم ذات پنداری با داریوش) باهوشی داریوش و شکی که در دل زری انداخت، او را به بازی در نمایشی نانوشته فراخواند.
پرده دوم رویارویی زری و مهرداد، زری توسط داریوش و آگاهانه وارد عمل شد. او طعمه شده بود و در این راه خیلی از چیزهایی که داشت از جمله شهرتش را از دست داده بود و حالا در پی این بود که اول از هر چیز خودش به این باور برسد که گناهکار نبوده است. اینکه در طی ده سال با این حس زندگی کرده و عواقب برهنه شدنش را بهتنهایی تحمل کرده بود بشدت باعث همدردی شد. (هم ذات پنداری با زری).
اما در پرده سوم، رابطه میان مهری و مهرداد را شاهد بودیم. مهری فردی تحقیر شده و مورد استفاده قرار گرفته بود. هرچند که مهری حس میکرد برای ضربه زدن به زری مهرداد را زیر پروبال گرفته اما واقعیت این بود که مهرداد ضربه را زده و مهری تنها کسی بود که بدون اینکه در ماجرا دخالتی داشته باشد بار تحقیر را به دوش میکشید که البته برخورد نهایی او با مهرداد ضربه آخری بود که داریوش توسط زری به مهرداد زد.
این حس که در طول یک نمایشنامهیا داستان، تنها با چهار شخصیت، مخاطب با هر چهار شخصیت هم ذات پنداری کند از زبردستی نویسنده است.
چیزی که در این داستان خیلی به نظر هوشمندانه بود، دادن خردهنقشهای بیشتر به داریوش بود. داریوشی که با کارهای دقیق و حساب شده، صفحه شطرنج را برای کیشومات کردن مهرداد چیده بود و بااینکه تنها در یک نقش اصلی میتوانست حضور داشته باشد با داشتن بیشترین خردهنقش، تأثیر او را برجسته کرده و مخاطب در پایان میفهمید این نمایش را داریوش برنامهریزی کرده است.
سازوکار تقصیر! | به قلم: احمد عدنانی پور
فیل ها تنها می میرند ؛ روایت آدمهایی است که هرکدام به نحوی وجودشان تضییع شده. آدمهایی که در نقشهای مختلف زندگی دیگری همواره حضور دارند تا اینطور قلمداد شود که هر رخدادی ابزار وقوع و بقای خود را تولید میکند و کلیتی تشکیل میدهد که تمام فرآیند زندگی تحت تأثیر قرار گیرد. مثلث رابطۀ مهرداد، زری و داریوش با آغازی دوستانه و نسبتاً عاشقانه، پس از اجرای نمایش برهنه، فرم دیگری به خود میگیرد، اینطور که قاب کلی و معلومالحال چنین رابطهای پس از اجرای نمایش دچار فرآیندی میشود که قاب اولیه را درون رخداد میکشد و تبدیل به محتوای جزئی کلیتی دیگر میشود. هرکدام از اضلاع این رابطه دچار گسست و درخودماندگی است یا به عبارتی؛ هرکدام به جزای اعمال خویش محکوماند.
زری؛ زنی زیبا، بازیگری سرشناس و یکی از شخصیتهای اصلی متن که پس از نمایش برهنه دچار طرد سنتی و روانپریشانۀ جامعهای شده که دیگر نه او را به چشم هنرمند یا بازیگر شناختهشده بلکه بهعنوان روسپی و زن خیانتکاری میبیند که همسرش را فراری داده. علاوه بر این تحولات انقلاب مذهبی را باید لحاظ کرد که او را از بازیگری و نمایش محروم ساخت و به گوشهای کشاند تا زری ماهیت خود را در تمامیتی مردانه محصور ببیند. تمامیتی که از سویی پدرانه او را طرد کرده و از طرفی همچون مهرداد منفعت طلبانه او را مبتذل ساخته و این یعنی زری هیچ توصیف مثبت و اصیلی از زن مطلوب جامعه ندارد. دایرهای دور زری کشیده شده تا او را قربانی و مقصر همیشگی قلمداد کند!
تا اینجای کار، همهچیز درست است. کلیت نادم و سرخورده پس از واقعه در حال انجاموظیفهای است که همواره شکل اولیه وقایع را حفظ کند. مشکل این دستگاه صرفاً تکرارپذیر، زمانی آغاز میشود که اشکال معین و همگونی به آن اضافه شوند. آن زمان _نظام این بستر همگون دچار تداخل خواهد شد. تداخل یعنی از دست رفتن سازوکاری که تابهحال بوده ولی با اتفاق یا حادثهای مختل میشود، درست مثل زمانی که داریوش بهطوری اتفاقی با مهرداد ملاقات میکند و سرخوشی مهرداد آغاز اختلال در کلیت پس از رخداد اصلی یا هستۀ مرکزی وقایع است. آن زمان شروع بازخوانی وقایع حول هستۀ مرکزی یا همان رخداد اولیه است. ساختار هر سه پرده به این صورت است که شخصیتهای اصلی نمایشنامۀ « فیل ها تنها می میرند » ابتدای هر پرده موقعیت خودشان را با رخداد تعیین میکنند. رخدادی که کارگردان اصلیاش مهرداد است.
مهرداد، مردی که به دنبال تجربۀ آسیبزای نمایش برهنه با انبوهی ابهام و پرسش مواجه میشود. رویکرد نمادین و آوانگارد تقلیدی مهرداد در مواجهه با واقعیت فرهنگ سنتی به ارتعاشی مهیب میرسد. آنقدر مهیب که تمام داشتههایش را رها کند. آغاز ارتعاش روانی مهرداد به نمایش برهنه برمیگردد. لخت شدن همسرش جلو چشمان تماشاگران، عوامل اجرا و… درحالیکه با اصرار خودش نمایش اجرا شده بود ولی هنگام نمایش آنچه که برای مهرداد روی داد، نوعی جماع دستهجمعی (سکس گروهی) بود که برهنگی زری از حیطۀ خصوصی زناشویی به کیفی عمومی تبدیل شد.
ارضای همگانی همان موردی است که باعث شد مهرداد جهت رهایی از شکستهای اخلاقی و هنری سازوکاری تعیین کند که مسئولیت وقایع به دوش زری بیفتد تا او با خاطری آسوده و البته حقبهجانب بتواند همهچیز را رها کند و حتی جایگزینی برای زری نیز پیدا میکند.
مهری، همان جایگزینی است که در نسبت سازوکار تعیینشده نقطۀ معکوس آنچه زری بوده را اتخاذ میکند. بازیگری ناشناخته، زنی نهچندان زیبا اما پولدار. مهری هر آنچه که زری نداشت را برای خود گرفت و این درست همان چیزی است که نتیجۀ سازوکار مهرداد گفته میشود. نقطه قابلتأمل چنین سازوکاری، دوراندیشی مهرداد است درحالیکه برای مهرداد جایگزین زری در نقطۀ معکوسی همچون مهری به دست آمد. برای زری نقطه معکوس داریوش بود که در سازوکار مهرداد اخته شد یعنی طوری وقایع کنار هم چیده شده بود که زری مقصر همیشگی باشد و داریوش در نقش تنها رقیب عاطفی مهرداد بهکل کنار گذاشته شود، اما… ازآنجاییکه هر روایتی اماواگر خودش را دارد و اگر بپذیریم که فیل ها تنها می میرند پس تا وقتی همراهی داشته باشند، نخواهند مرد! ساختار مینیاتوری روایت در هر پرده چیزی شبیه مثلث متساویالساقین است. مثلثی با دو اتصال مستقیم و نقطهای که میان دونقطۀ اول ولی در فاصلهای دور قرارگرفته. نقطۀ دور بهگونهای عمل میکند که توازن رفتاری میان دونقطۀ مستقیم برقرار شود که در هر پرده اشخاصی متفاوتاند. ممکن است مثل پردۀ اول داریوش و مهرداد دونقطۀ مستقیمی باشند که باهم ارتباط برقرار میکنند و زری نقطۀ سومی و در پردۀ دیگر مهری و مهرداد و زری شاکلۀ مثلث را تثبیت میکنند. بههرحال شاکلۀ اصلی چنین سازوکاری دو مثلث عمود برهماند که هرکدام جهت عکس دیگری عمل میکند. سازوکار مهرداد و نمایشنامۀ نانوشته داریوش که به نیت واکاوی رخداد اولیه برنامهریزیشده و به همین خاطر لحظات جذاب ماجرا در پردۀ دوم و در ملاقات زری و مهرداد رقم میخورد و این یعنی نظام همگون یکدست و ملالانگیز دچار اختلال میشود و در ادامه مناسبات بعدی همچون لکهای وارد معرکه میشوند. بهاینترتیب، کلیت موجود در جهت عکس خودش با گونههای متفاوت ارتباط برقرار میکند و درنهایت بازخوانی چندبارۀ رویداد اولیه تلاش جهت ترسیم دستگاه دیگری آغاز میشود و هر کس در جهت ترسیم این دستگاه تلاش دارد، ابتدا خود را از شر مسئلۀ تقصیر برهاند.
بهزعم دریدا، در دورهای از تاریخ هستیم که دیگر تقابل دوقطبی دوست_ دشمن معنای چندانی نمیدهد. بلکه امروز سیاست تقابل که نه مثبت و منفی بلکه به رقابتی جهت دوست داشتن تبدیل شده. چنین سیاستی را میتوان در فیگور داریوش مشاهده کرد. داریوش به زری علاقه دارد اما سازوکار مهرداد طوری مهیا شده بود که بار عاطفی میان این دو تحت تأثیر مسئلۀ تقصیر و خیانت قرار گیرد و عملاً این دو توانایی رسیدن به همدیگر را نداشته باشند. به همین خاطر باید بستری را مهیا میکرد تا خود و زری را از مسئلۀ تقصیر برهاند. بستر مورد نظر داریوش نوعی سایکو درام است که زری و مهرداد را در وضعیتی قرار میدهد تا دوباره به واکاوی با مسئلۀ شکست و تقصیر بپردازند، نمایش داریوش قرار است به مهرداد بفهماند فرار از شکستی سنگین راه درمان آن نیست بلکه پاک کردن صورت مسئله است. سایکو درام داریوش میکوشد زری را با واقعیتهای درونش روبرو کند تا او بر آن غلبه کند. فرار از واقعیت باعث میشود این دو در موقعیتی دیگر به شکل خطرناکتر خود را بیرون بریزند. درواقع رقابت دوستانۀ میان مهرداد و داریوش در اجرای بهترین نمایش، تودرتویی است که نمایش برهنه و آثار جانبیاش آغاز میشود و در ادامه از تأثیرات اولیه، سایکو درامی شکل میگیرد تا تأثیرات اولیه را تغییر دهد.
شهرام رحیمیان بهعنوان نویسنده جهت فهم و درک بهتر سازوکار تودرتوی نمایشنامه، سعی دارد تا با زبانی روان و خوشخوان، خوانش و درکی ساده ارائه دهد. ازاینرو، چهار شخصیت اصلی نمایشنامه هرکدام با لحن و بیانی مشخص شناخته میشوند. لحن مغرور و کنایهآمیز زری، بیان محافظهکار ولی شکنندۀ مهرداد، مجادلههای بیپایان مهری در بیانی سرخورده و گفتگوهای موذیانۀ داریوش، باعث میشود که هرکدام نوع بیان و رفتار مشخص خود را داشته باشند. بیانی که در فاصلهگذاری با تماشاگر، شبیه گفتگوی درونی به نظر میرسد. گفتگویی ناشی از حقیقت درون و دغدغههای واقعی شخص بیانکننده.
قاعدۀ بیان به خواننده کمک میکند تا ارتباطی مشخص و واضح باشخصیتهای اثر برقرار کند. علاوه بر این تکثیر شخصیتها در تیپهای دیگر، تأثیر روانی، رفتار در هر یک از شخصیتهای اصلی درک بهتری به مخاطب پی دهد تا قابلیت پیگیری رفتار و منش روانی اشخاص را داشته باشد، دراینبین از تأثیر عناصر بینامتنیات در کنش شخصیتها نباید غافل ماند. زری تحت تأثیر استلا (اتوبوسی به نام هوس) ماهیت آسیبدیدۀ خود را تبیین میکند، همچنین ایاگوی اتللو در فهم رفتارهای مهرداد یا تأثیر هانی (چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد) بر گفتگوهای مهری. تأثیر بینامتنیات در فهم اثر تأثیر بسزایی دارد و با استفاده از همین تکنیکهای سادۀ روایی، حتی جهت یادآوری وقایع در طول زمان بهسادگی جابجا میشویم و صحنهای از دل صحنهای دیگر شکل میگیرد، زمان چه گذشته و چه حال تنها با اشارهای تشکیل میشود. این نوع جابجایی تنها ازاینجهت که نقلقول شخص خاصی نیست، دارای اهمیت است و اینکه میتوان روایت گذشته را بیواسطۀ دیگری درک کرد.
فیل ها تنها می میرند ، بازخوانی حقیقت در بستر روایتی است که هر آنچه واقع شده با بازیای جسورانه به زمین گفتمان منتقل میشوند تا آنجایی پیش میروند که از بند نقشهای سازوکار اولیه رها شوند و در ادامه به سازوکار دیگری ورود کنند. روایت بیپایان سازوکارهای معلوم!
بیشتر بخوانید:
نقد و نظرهایی بر کتاب نامه های آلی نوشته فریاد ناصری
زنانی که زنده اند نوشته فریبا چلبی یانی
مشاهدۀ همه مطالب آفرینش داستان